• (current)
  • (current)
ایجیگا - بهترین مطالب در یک جا

بهترین مطالب در یک جا

  • ورودثبت نام
  • درباره
  • ارتباط با ما
  • دانلود اپلیکیشن ایجیگا

  • آشپزی
  • آموزشی
  • اجتماعی
  • بازی
  • بازیگران
  • بدنسازی
  • بچه‌ها
  • تلویزیونی
  • حیوانات
  • خبری
  • خلاقیت
  • دانستنی‌ها
  • روانشناسی
  • زناشویی
  • سرگرمی
  • سلامت
  • سینما
  • طبیعت
  • عاشقانه
  • علمی
  • فوتبال
  • متفرقه
  • مد و زیبایی
  • مذهبی
  • موسیقی
  • موفقیت
  • ورزشی
  • وسایل نقلیه
  • چهره‌ها
  • کارتون
  • کسب و کار
نمایش بیشتر

مطالب ایجیگا بصورت خودکار از شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های منتخب جمع‌آوری می‌شود؛ لطفا در صورت مشاهده مطلب خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران، ما را از طریق ارتباط با ما در جریان قرار دهید.

aks_o_ehsas

روزبه معین ری، پاییز نزدیک است، اما پاییز که همیشه صدای خش خش برگ ها در گذر ها نیست، پاییز که همیش

4 سال پیش

کتاب باز?❤️

نمیشه انکار کرد که زندگی زبر خشن گاهی هم حال بهم زنه، اما لذت هایی هست که باهاشون می تونیم زندگی

4 سال پیش

(as) مجله منشوری✒?

کتاب بخوانیم سرپرست : نازنین رفعتی دکلمه : ریحانه مهدی زاده هیئت تحریریه : زهرا بابایی هدیه رضایی پو

5 سال پیش

کلبه چوبی ?

دیگه باید بیدار شی، فکر کن که همه اش یه خواب بوده، یه کابوس وحشتناک، ولی هرچی بوده تموم شده تو هنو

5 سال پیش

فروشگاه کتاب باران

سرمای نگاه کسی که دوستش داری با سرمای زمستون شوروی هیچ فرقی نمیکنه برای سفارش هرکتابی که میخواید

5 سال پیش

Rouzbeh Moein

آدرین پیشنهاد یه بازی داد، که البته یه پرسش ساده بود، پرسشی که با ذهن بازی می کرد آدرین ازمون خواست

5 سال پیش

Rouzbeh Moein

ادامه...فردای اون روز من فرداش باز داستان هام رو برداشتم خودم رو واسه یه مصاحبه حرفه ای هنری آما

5 سال پیش

Rouzbeh Moein

.استفان: اوه، هرزه، فاحشه، بی حیا، از این حرف ها زیاد پشت سر اون دختر لهستانی می زدن می گفتن هر شب

6 سال پیش

Rouzbeh Moein

.پای من شکست، وقتی دوازده سالم بود سر کلاس ژیمیناستیک، به خاطر یک شیطنت، به خاطر یک پشتک بیجا...آه

6 سال پیش

Rouzbeh Moein

.آرتور گفت: وقتی به دنیا اومدم پدرم اسمم رو گذاشت آرتور، به خاطر علاقه ای که به آرتورشاه داشت هر وقت

6 سال پیش

Rouzbeh Moein

.دیشب واقعا احساس تنهایی می کردم نیاز داشتم با یکی باشم به کافه کرفت رفتم تا شاید اونجا آشنایی رو

6 سال پیش

Rouzbeh Moein

.به نرمی چانه او را گرفت گفت: یک مرد جذاب مثل یک بطری ویسکی گران قیمت می مونه که با پرداخت هزینه

6 سال پیش

Rouzbeh Moein

.سال ها پشت نیمکت های مدرسه نشستیم درس های مختلفی یاد گرفتیم، ریاضی، عربی، دینی، جغرافیا که شاید

6 سال پیش

Rouzbeh Moein

.این زخم روی پیشونیم رو می بینی یه یادگاری از دوران نوجوونیه اون زمان مدرسه ام از خونه مون دور بود

6 سال پیش

Rouzbeh Moein

.عزیزانم، بعد از یکسال، پنجشنبه جمعه سعادت دیدارتان، گپ گفت جشن امضا نسخه شصت هزارم را خواهم

7 سال پیش

Rouzbeh Moein

.نوروزتان خجسته عزیزانم می خواهم جدا از آرزوهای همیشگی برایتان یک آرزوی مهم کنم، آرزوی آرامش...هیچ

7 سال پیش

Rouzbeh Moein

.داستانی که می خوام واست تعریف کنم، داستان قدیمی دو برادره، دو پسربچه که می خواستن با خرگوش نازنین

7 سال پیش

Rouzbeh Moein

.نمی خوام بشینم ببینم چه کسی واسه به دست آوردنم تلاش می کنه البته این یه رسمه یا شاید هم طبیعت دخت

7 سال پیش

Rouzbeh Moein

.گوش کنید دو تا خبر دارم، یکیش خوبه یکیش بد بذارید اول خبر خوب رو بگم الان یه هفته ست سیستم گرمایش

7 سال پیش

Rouzbeh Moein

.شنیده ام چشم به راه باران پاییزی کنار پنجره اتاقت می نشینی بوسه بر سیگار می زنی خوش به حال سیگاره

7 سال پیش

Rouzbeh Moein

.اوه...هرزه، فاحشه، بی حیا، از این حرف ها زیاد پشت سر اون دختر لهستانی می زدن می گفتن هر شب که جنس

7 سال پیش

Rouzbeh Moein

.آری، پاییز نزدیک است اما پاییز که همیشه صدای خش خش برگ ها در گذر ها نیست پاییز که همیشه با بوی مه

7 سال پیش

Rouzbeh Moein

.اگر قرار بود ساز باشم، دوست داشتم ویولن سل باشم چون ویولن سل زدن کار هر کسی نیست، هر کسی که از راه

7 سال پیش

Rouzbeh Moein

.دیشب خواب چارلی پارکر رو دیدم، اون نابغه بود، توی ساکسیفون زدن کسی به گرد پاش هم نمی رسید خواب دیدم

7 سال پیش

%SiteName%

%FullName%

%Title%

%PublishDateTime%