| 5 سال پیش Rouzbeh Moein

.استفان: اوه، هرزه، فاحشه، بی حیا، از این حرف ها زیاد پشت سر اون دختر لهستانی می زدن می گفتن هر شب

.استفان: اوه، هرزه، فاحشه، بی حیا، از این حرف ها زیاد پشت سر اون دختر لهستانی می زدن می گفتن هر شب
.
استفان: «اوه، هرزه، فاحشه، بی‌حیا، از این حرف‌ها زیاد پشت سر اون دختر لهستانی می زدن. می‌گفتن هر شب با یکی از کاسب‌های محل رابطه داشته.حتا زن‌های محل می‌گفتن اون خودش یکی از کاسب‌های محله.اما توقع نداشتم تو درباره من فکر بد کنی.
بذار رک و پوست کنده بهت بگم.درسته که اون دختر لهستانی خیلی خوشگل و تو دل برو بود، درسته که با دیدنش هر مردی هورمون‌هاش بالا و پایین می‌شد و باهاش رویاپردازی می کرد.و درسته که شیطنت‌های خاص خودش رو داشت و با این و اون زیاد گرم می گرفت.ولی به نظر دختر بدی نمی‌اومد! حداقل با من یکی خیلی محترمانه رفتار می کرد. اصلا من و اون در کل سه بار بیشتر با هم صحبت نکردیم.یک‌بار فقط واسه سفت کردن شیر حموم خونه‌ش ازم کمک خواست. یکی دو بار هم ازم پماد گرفت،از همین پمادها که گرم می کنه. می‌گفت عضلات پشت کمرش تو استخر می‌گیره و باید حتما ماساژ بده تا خوب شه.همین! تموم صحبت من و اون دختر همین بود و بین‌مون هیچ اتفاقی نیفتاد.
نمیخوام دست پیش رو بگیرم پس نیفتم اما چرا شما فکر می‌کنید که همه مردها مثل همن؟ چرا فکر می‌کنید که جنس مذکر حاضره با هر زن غریبه‌ای رابطه داشته باشه؟
البته نمی‌گم من پاک و منزه هستم و تا حالا از این رابطه‌ها نداشتم،داشتم! نمی‌گم چون من به مذهب اعتقاد دارم،چون من کتاب‌های زیادی رو از ادبیات کلاسیک خوندم، چون من شوپن و موتزارت گوش میدم به دور از هر اشتباهی هستم و تا حالا دنبال اون کارها نرفتم،رفتم! من هم مثل هر مرد دیگه‌ای یه‌بار به سرم زد با یه غریبه باشم و خوش بگذرونم.اما آخرش، همون وقتی که دم و دستگاهت آروم میگیره و می‌خوای احساس آرامش کنی،حالم از خودم بهم خورد.»
ادوارد: «داره چرت می‌گه»
استفان: «باور کن نسبت به اتاقم،لباسم،و تختم احساس تنفر داشتم. حتی دچار وسواس شده بودم.روزی چند بار می رفتم حموم تا عطر تن اون غریبه رو از خودم پاک کنم.تو که من رو خوب می‌شناسی،می‌دونی که من عاشق عطر زنونه‌ام. می‌دونی که چقدر از بوییدن عطر زن‌ها و دخترها تو خیابون لذت می‌برم. ولی عطر و بوی تن آدم ها روی تخت خواب بحثش جداست.من نمی‌تونم کسی رو که عاشقش نیستم،کسی رو که واسه‌م یه غریبه‌ست در آغوش بگیرم و بو کنم. باور کن نمی‌خوام ادای آدم خوب‌ها رو در بیارم ولی اون تجربه تلخ باعث شد بفهمم همبستر شدن بدون دوست داشتن چقدر چندش آوره. حالا هرچقدر طرف می‌خواد خوشگل باشه،خوش هیکل باشه،وقتی خودش و عطرش رو دوست نداشته باشی،رابطه باهاش افسرده‌ات می‌کنه.»
ادوارد: «من جات بودم حرفش رو باور نمی‌کردم. من جنس خودم رو می‌شناسم»
کتابفروشی خیابان بیست و یکم شرقی #‌روزبه_معین

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط