|
4 سال پیش
رضا رفیع

آبادی بهشت، پذیرای لبخندهایت یادش به خیر زمستان بود که ساعتی دور هم نشستیم چای نوشیدیم آمده بود تا

آبادی بهشت، پذیرای لبخندهایت یادش به خیر زمستان بود که ساعتی دور هم نشستیم چای نوشیدیم آمده بود تا
آبادی بهشت، پذیرای لبخندهایت

یادش به خیر. زمستان ۹۶ بود که ساعتی دور هم نشستیم و چای نوشیدیم. آمده بود تا مهمان برنامه "شبی با عبدی" باشد که من هم در آن آیتم "یک مقام آگاه" را بازی می کردم. آیتمی که شبکه نسیم اولش ترسید و پخشش نکرد. تیپی امنیتی به خود گرفته بودم که از همه چی آگاه بود و دو تا بادیگارد هم داشت. شبکه زمانی به این نتیجه رسید پخشش کند که خیلی دیر شده بود! نمی دانم چرا از حضور من در شبکه های پر مخاطب می ترسند؟!...
جناب ابراهیم آبادی، مثل همیشه متین و محترم و مهربان؛ با تگاهی جدی و عمیق که در فیلم هایش هم چنین بود و می نمود.
طبق معمول، هر از گاهی، منوجهر آذری عزیز، با سوت های بلبلی معروفش، باعث تفریح و تفرج خاطر دوستان می شد. مجانی ترین سازی که نشان دادنش در تلویزیون هم شرعاً بلااشکال می باشد!
از این جمعی که آن روز عصر در کنار هم بودیم و با هم گپ و گفت داشتیم، چند ماه پیش، سیدکمال طباطبائی عزیز و مهربان رفت که تهیه کننده پیشکسوت سینما و تلویزیون بود و از پی مرگ نابهنگام پسر دلبندش، دیگر انگار تحمل زندگی را نداشت و خود هم از پس او رفت تا آرام گیرد.
در این برنامه شبی با عبدی، اصرار او بود که نگهم داشت، وگرنه من نمی خواستم باشم. از برنامه "منبع موثق" شب های من در شبکه چهار هم تعریف می کرد و از حرفهایی که می زدم. خلاصه تشویقم کرد باشم و بمانم. اما خودش رفت....
و اینک عزیزی دیگر نیز از این جمع دوستانه، از میان ما رفت تا لبخندهایش و مهربانی اش به یادگار وجود باصفایش بماند و همچنان، خاطر و خاطره هایش صفابخش مردم باشد، هرگاه که نقش آفرینی های خوب او را در فیلم ها می بینند.
این چنین است که دکتر ژاله اصفهانی به زیبایی تمام گفته است:
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسه به جاست
خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.....
باری؛ مهم همین است که هنرمند در یاد و خاطره های مردمش به نکویی و محبوبیت بماند. وگرنه معروفیت که افتخاری نیست و کاری ندارد.
چه بسیار هنرمندانی که معروف اند، اما چون بر خلاف مردم حرکت می کنند و بیشتر دنبال مصالح و منافع خود هستند تا همراهی و همدلی با واقعیت های اصلی جامعه و مردم، در همان فاز معروفیت قفل می کنند و از محبوبیت شان خبری نیست. باشد که خدا به همه ما توفیق دهد که چنین باشیم و چنان نباشیم که شرحش رفت. تا روزی که می رویم، به نیکی از ما یاد کنند و با لبخند و شیرینی و موسیقی...... که فرمود:
ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید....
و نیز:
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین
تا به بویت ز لحد، رقص کنان برخیزم

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط