|
3 سال پیش
توتِم TOTEM

رفت غزلم چشم به راهش نگران شد دلشوره ما بود دلارام جهان شد در اول آسایشمان سقف فروریخت هنگام ثمر

رفت غزلم چشم به راهش نگران شد دلشوره ما بود دلارام جهان شد در اول آسایشمان سقف فروریخت هنگام ثمر
?
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

دلشوره ما بود دلارام جهان شد

در اول آسایشمان سقف فروریخت

هنگام ثمر دادنمان بود خزان شد

زخمی به گـِل کهنه ما کاشت خداوند

اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد

آنگاه همان زخم، همان کوره کوچک

شد قله یک آه مسیر فوران شد

باما که نمک گیر غزل بود چنین کرد

با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد

ما حسرت و دلتنگی و تنهایی عشقیم

یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد



[جان را به تمنای لبش بردم و نگرفت

گفتم بستان بوسه بده گفت گران شد

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه

روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد]



یک حافظ کهنه،دوسه تا عطر،گل سر

رفت وهمه دلخوشی ام یک چمدان شد

باهرکه نوشتیم چه ها کرد به ما گفت

مصداق همان «وای به حال دگران» شد

حامد عسکری

@hamedaskari777

#‌شعر #‌شعرخوانی #‌حامدعسکری #‌حامدعسکری_شاعر #‌صدا #‌دلتنگی #‌دل #‌عشق #‌عاشقی #‌ناب #‌شعرا

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط