.لولا را در سن سه سالگی به فرزندی قبول کرده اند حالا سی سال از آن زمان سپری می شود او در رستوران

.
لولا را در سن سه‌سالگی به فرزندی قبول کرده‌اند. حالا سی سال از آن زمان سپری می‌شود و او در رستوران پدر و مادرش کار می‌کند. وی در انتظار رسیدن به شغل رویاهایش است: کار در یک کتاب‌فروشی.
زندگی لولا، زمانی که پی می‌برد مادربزرگش در قید حیات بوده و به تازگی فوت کرده است، دستخوش تغییر می‌شود. مادربزرگ او ارثیه‌ای عجیب برایش گذاشته است: خانه‌ای در یکی از دهکده‌های کوچک فرانسه به نام اوبری. این خانه زمانی به طور کامل به لولا تعلق می‌گیرد که بتواند با استفاده از نامه‌ها و سرنخ‌هایی که مادربزرگش برای او گذاشته، پرده از اسرار گذشته‌اش بردارد.
لولا سه هفته مرخصی می‌گیرد و راهی اوبری می‌شود. ولی همۀ ساکنان دهکده از او به گرمی استقبال نمی‌کنند. به خصوص پسردایی‌اش ونسان که لولا را به چشم یک تهدید می‌بیند. او از طرفی هم با ژیم آشنا می‌شود، مردی جذاب و در عین حال عجیب‌و‌غریب.
لولا، در جریان جست‌و‌جوهایش ،پی به رازهایی می‌برد که حتی برای ثانیه‌ای هم فکرش را نمی‌کرد.
.
.
#‌نامه_های_رز
#‌کلاریس_سابار
#‌آریا_نوری
#‌نشرالبرز
@alborzpublication
.
.
این کتاب رو خواندید؟!
به نظرتون امتیازش از 1 تا 5 چند بوده؟!
.
.
.
.
.
.
#‌کتاب_دوست #‌معرفی #‌معرفی_کتاب #‌پیشنهاد_کتاب ‌#‌کتابها #‌کتاب_خوب_بخوانیم #‌کتاب_خوب #‌کتابخوانی #‌کتابها #‌کتاب_مفید #‌رمان #‌رمان_خارجی #‌رمان_خارجی_خوب #‌تهران #‌ایران #‌ketabdoost