|
4 سال پیش
فروشگاه کتاب باران
تو ، تویی دربردانده چندین داستان کوتاه شگفت انگیز درباره موفقیت مثبت اندیشی است با درونما
*
?تو ، تویی؟؟
.
دربرداندهی چندین داستان کوتاه و شگفتانگیز دربارهی موفقیت و مثبتاندیشی است با درونمایه های اخلاقی و اجتماعی که تلاش میکند زاویه دید شما را به زندگی تغییر دهد.
اما شاید صحیحترین تعریف برای داستانهای این مجموعه، داستانهایی شگفت از انسانها و موقعیتهایی حقیقی باشد.
.
?بخشی از کتاب:
.
«هر لحظه را به گونهای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است. و کسی چه میداند، شاید آخرین لحظه باشد! دوستی میگفت: خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند. تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای کلاس، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی. هم رشتهای داشتم که شیفته یکی از دختران هم دوره اش بود. هر وقت این خانم سر کلاس حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون میگفت: استاد همه حاضرند! و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، میگفت: استاد امروز همه غایبند، هیچکس نیامده! در اواخر دوران تحصیل، باهم ازدواج کردند و دورادور میشنیدم که بسیار خوب و خوش هستند. امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو با این مضمون چاپ شده است: هیچ کس زنده نیست… همه مُردند.»
.
?برای خرید هرکتابی که میخواید دایرکت پیام بدید. .
.
♥کتابها رو به صورت تکی ام میتونید سفارش بدید:)
.
#فروشگاه_کتاب_باران #تو_تویی #امیررضا_آرمیون #داستان_کوتاه #داستان_انگیزشی #انگیزشی #موفقیت #موفق_باشیم #کتاب_باز #کتاب_بخوانیم #کتاب_خوب #کتاب_چند_جلدی #کتاب_متفاوت #کتاب_بخونیم
?تو ، تویی؟؟
.
دربرداندهی چندین داستان کوتاه و شگفتانگیز دربارهی موفقیت و مثبتاندیشی است با درونمایه های اخلاقی و اجتماعی که تلاش میکند زاویه دید شما را به زندگی تغییر دهد.
اما شاید صحیحترین تعریف برای داستانهای این مجموعه، داستانهایی شگفت از انسانها و موقعیتهایی حقیقی باشد.
.
?بخشی از کتاب:
.
«هر لحظه را به گونهای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است. و کسی چه میداند، شاید آخرین لحظه باشد! دوستی میگفت: خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند. تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای کلاس، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی. هم رشتهای داشتم که شیفته یکی از دختران هم دوره اش بود. هر وقت این خانم سر کلاس حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون میگفت: استاد همه حاضرند! و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، میگفت: استاد امروز همه غایبند، هیچکس نیامده! در اواخر دوران تحصیل، باهم ازدواج کردند و دورادور میشنیدم که بسیار خوب و خوش هستند. امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو با این مضمون چاپ شده است: هیچ کس زنده نیست… همه مُردند.»
.
?برای خرید هرکتابی که میخواید دایرکت پیام بدید. .
.
♥کتابها رو به صورت تکی ام میتونید سفارش بدید:)
.
#فروشگاه_کتاب_باران #تو_تویی #امیررضا_آرمیون #داستان_کوتاه #داستان_انگیزشی #انگیزشی #موفقیت #موفق_باشیم #کتاب_باز #کتاب_بخوانیم #کتاب_خوب #کتاب_چند_جلدی #کتاب_متفاوت #کتاب_بخونیم
بیشتر...
تبلیغات