|
4 سال پیش
کتابِ سَروستان
معرفی کتاب خالد حسینی در هزار خورشید تابان افغانستان را در یک بازه 50 ساله از 1960 تا 2003 روایت می
#معرفی_کتاب
خالد حسینی در هزار خورشید تابان افغانستان را در یک بازه 50 ساله از 1960 تا 2003 روایت میکند. در این دوران افغانستان در آتش جنگ داخلی میسوزد. مریم، دختر مرد ثروتمندی به نام «جلیل» است. او مادرش را در کودکی از دست داده و با پدر و نامادریهایش زندگی میکند. زنان پدرش برای اینکه او را زودتر از خود دور کنند در پانزده سالگی شوهرش میدهند. شوهر مریم «رشید» نام دارد و مردی سنتی و به معنای دقیق کلمه مردسالار است. او مریم را با خود به «کابل» میبرد. در آنجا، آنها با خانوادهای همسایه میشوند که دختری به نام لیلا دارند. پدر لیلا معلمی روشنفکر است و مادرش «فریبا» زنی است که حجاب نمیگیرد. «رشید» از این خانواده خوشش نمیآید و دلش نمیخواهد مریم با آنها رفت وآمدی داشتهباشد. در یکی از بمبارانهای «کابل» خانهی لیلا و خانوادهاش بمباران میشود، پدر و مادرش کشته میشوند و او زخمی میشود. «رشید»، لیلا را از زیر آوار بیرون میکشد. مریم پرستاری دختر جوان را به عهده میگیرد و زندگی این دو زن به هم گره میخورد...
خالد حسینی نام کتابش را از بیتی از قصیدهی «صائب تبریزی» در وصف «کابل» برداشته است. در این قصیده آمده است: «حساب مه جبینان لب بامش که میداند؟ دو صد خورشیدرو افتاده در هر پای دیوارش»
او دربارهی این انتخاب گفته است: «من به دنبال ترجمهی انگلیسی اشعاری که دربارهی «کابل» بود میگشتم. آن را برای صحنهای میخواستم که یکی از شخصیتهای داستان برای ترک شهری که عاشق آن است سوگواری میکرد. وقتی به این بیت رسیدم دریافتم نه تنها به انتخاب بسیار خوبی برای آن صحنه رسیدهام، بلکه عنوان کتابم را هم یافتهام».
#هزار_خورشید_تابان
#خالد_حسینی
ترجمهی #مهدی_غبرائی
#نشر_ثالث
۵۲۰۰۰ تومان
#کتاب_سروستان
خالد حسینی در هزار خورشید تابان افغانستان را در یک بازه 50 ساله از 1960 تا 2003 روایت میکند. در این دوران افغانستان در آتش جنگ داخلی میسوزد. مریم، دختر مرد ثروتمندی به نام «جلیل» است. او مادرش را در کودکی از دست داده و با پدر و نامادریهایش زندگی میکند. زنان پدرش برای اینکه او را زودتر از خود دور کنند در پانزده سالگی شوهرش میدهند. شوهر مریم «رشید» نام دارد و مردی سنتی و به معنای دقیق کلمه مردسالار است. او مریم را با خود به «کابل» میبرد. در آنجا، آنها با خانوادهای همسایه میشوند که دختری به نام لیلا دارند. پدر لیلا معلمی روشنفکر است و مادرش «فریبا» زنی است که حجاب نمیگیرد. «رشید» از این خانواده خوشش نمیآید و دلش نمیخواهد مریم با آنها رفت وآمدی داشتهباشد. در یکی از بمبارانهای «کابل» خانهی لیلا و خانوادهاش بمباران میشود، پدر و مادرش کشته میشوند و او زخمی میشود. «رشید»، لیلا را از زیر آوار بیرون میکشد. مریم پرستاری دختر جوان را به عهده میگیرد و زندگی این دو زن به هم گره میخورد...
خالد حسینی نام کتابش را از بیتی از قصیدهی «صائب تبریزی» در وصف «کابل» برداشته است. در این قصیده آمده است: «حساب مه جبینان لب بامش که میداند؟ دو صد خورشیدرو افتاده در هر پای دیوارش»
او دربارهی این انتخاب گفته است: «من به دنبال ترجمهی انگلیسی اشعاری که دربارهی «کابل» بود میگشتم. آن را برای صحنهای میخواستم که یکی از شخصیتهای داستان برای ترک شهری که عاشق آن است سوگواری میکرد. وقتی به این بیت رسیدم دریافتم نه تنها به انتخاب بسیار خوبی برای آن صحنه رسیدهام، بلکه عنوان کتابم را هم یافتهام».
#هزار_خورشید_تابان
#خالد_حسینی
ترجمهی #مهدی_غبرائی
#نشر_ثالث
۵۲۰۰۰ تومان
#کتاب_سروستان
بیشتر...
تبلیغات