| 4 سال پیش mahya.asrari

به نام خدای رنگ ها...یادش بخیر توی برنامه صبحگاهی دبستان هر روز این آهنگ رو می شنیدم...اون موقع ها

به نام خدای رنگ ها...یادش بخیر توی برنامه صبحگاهی دبستان هر روز این آهنگ رو می شنیدم...اون موقع ها
به نام خدای رنگ ها ... یادش بخیر
توی برنامه صبحگاهی دبستان هر روز این آهنگ رو می‌شنیدم.. .
اون موقع ها با یه حس خوب و قشنگ داد میزدم و همراهش همه مون میخوندیم...
شاد بودیم...
خیلی شاد...
.
.
ته ته غمم این بود که سپیده اومده روم آب ریخته و منو هل داده ...
البته منم کم نذاشتم و هلش دادم!
دستش شکست...
ته غمم این بود سپیده منو میبخشه؟..
.
.
. خدایا میشه دلم رو بچه کنی ؟
میشه غم های بچگی رو بهم بدی؟
میشه قلب بزرگ بچگی مو بهم بدی؟
زود یادم بره
زود ببخشم
زود بخندم
زود گریه کنم .. روزهایی که خونه ایم رو برای بچه ها شاد کنیم .اون ها دلشون خیلی بیشتر از ما میگیره اما فرقشون اینه زودتر یادشون می‌ره .
اگر ما هم ناراحتی کنیم و بگیم اه چقدر غر میزنی خسته م کردی
خودمون رو کوچیک کردیم
چون اون یادش می‌ره و می‌خنده
اما خاطره ی این حرف ما و حسی که پیدا کرده توی روح و روانش باقی میمونه...
نه اینکه من این ها رو نگفتم
نه
من هم خیلی روز ها خسته شدم،داد زدم،گریه کردم،زدم زیر همه ی مادر بودنم، ناراحت شدم ،
اما هر لحظه باید تلاش کنیم برای خوب بودن حالمون و ساختن روزهامون.

نمک و رنگ خوراکی و ی سفره و چند تا قاشق و ظرف برای سرگرم شدن حداقل یه ساعته خوبه .

#‌رنگ_خوراکی
#‌کرناویروس
#‌قرنطینه
#‌مادرانه
#‌بازی_در_خانه
#‌خلاقیت
#‌بازی

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط