|
4 سال پیش
رضا رفیع

حوالی تاسوعا عاشورای حسینی امسال، شبکه چهار سیما همانجا که پارسال برنامه سیاسی انتقادی منبع موثق

حوالی تاسوعا عاشورای حسینی امسال، شبکه چهار سیما همانجا که پارسال برنامه سیاسی انتقادی منبع موثق
#

حوالی تاسوعا و عاشورای حسینی امسال، شبکه چهار سیما(همانجا که پارسال برنامه سیاسی انتقادی "منبع موثق" را اجرا می کردم وچون گرفت و مخاطب پیدا کرد و دیدند دارم زیادی حرف حق می زنم، به سلامتی تعطیلانده شد!)؛ به مناسبت ایام سوگواری ماه محرّم، فیلمی از شعرخوانی آئینی من در سال ۱۳۸۲ پخش کرد که دوست خوبم امیرقمیشی(تهیه کننده همیشگی و کاربلد قندپهلو)از من خواست تا روی پیجم بگذارم، اما به امروز افتاد که اربعین سیدالشهداست. و چهل روز می گذرد. حق دارد اگر بگوید: رضاجان؛ عجله چرا؟!!....
این شعر را در جلسه "رندان تشنه لب" خواندم که همان ادامه جلسه"در حلقه رندان" بود که هر ماه، طنزپردازان درآن شعرطنز می خواندند و به محرم که می رسید، نامش رندان تشنه لب می شد و همان طنزپردازان همیشه در صحنه، می آمدند و شعری جدی و آیینی می خواندند و به ساحت مولای خود تقدیم می کردند.
آن موقع این جلسات زیرنظر ابوالفضل زرویی نصرآباد اجرا می شد که خود استاد طنز منثور و منظوم بود و گل آقایی بود و از جنس خودم که گل آقایی بودم. و همین انگیزه ای بود که می رفتم و گاه در این جلسات حضور می یافتم.
سال ۸۲ بود و یک سالی از تعطیلی گل آقا می گذشت و انگار به حضرت ابوالفضل پناه آورده بودم. بیا سوته دلان گرد هم آییم....
خاطره ای هم دارم از این محفل محرّمی رندان تشنه لب. خب فضای این جلسه بر خلاف جلسات در حلقه رندان، خیلی رسمی و جدی و سنگین بود. تو گفتی که حتی یک لبخند ادبی هم گناه دارد!!...
ناگهان مجری(امیرحسین مدرس)شاعری را صدا زد که دو سه روز قبلش کاندیدای مجلس شده بود و فکر کنم فقط خانواده اش بهش رای داده بودند!.... تا بلند شد برود سمت تریبون؛ نکته ای فی المجلس به ذهنم آمد که دیدم اگر فی البداهه نگویمش، خفه می شوم!... صدایم را بلند کردم و گفتم: آقا، شما که دلتان شکسته است، در حقّ ما هم دعا بفرمایید!...." ملت همه خندیدند و خب پسر عموی گرامی ما امیرحسین هم که خوش خنده!... استاد علی انسانی(شاعر آئینی و نغمه خوان امام حسین) که ردیف جلو من نشسته بود؛ تا این مطلب را گفتم، سر برگرداند و لبخندزنان گفت: عالی بود، حال کردم!... از آن لحظه بود که فضای مجلس کمی راحتتر شد و فهمیدند که گاهی می شود شوخی ادبی لطیفی هم کرد و الزاماً ضدیتی با شعرخوانی آیینی ندارد. لبخند حرام نیست!... به خصوص اگر از سر تفکر باشد. اصلا امام حسین برای برانگیختن همین تفکر بود که خون پاکش را نثار و ایثار کرد. اندیشه حسینی اگر نباشد؛ ول معطلیم. اندیشه در این که چرا خون خدا "ثارالله و ابن ثاره" فریاد زد: هیهات مناالذّله؟!....
-- حاج آقا، التماس تفکر!

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط