|
4 سال پیش
رضا رفیع

خاطره ای به بهانه میلاد مهر آفرین استاد مگر می شود تو را دوست نداشت از کودکی با آواز آوای تو بزرگ

خاطره ای به بهانه میلاد مهر آفرین استاد مگر می شود تو را دوست نداشت از کودکی با آواز آوای تو بزرگ
خاطره ای به بهانه میلاد مهر آفرین استاد

مگر می شود تو را دوست نداشت؟ از کودکی با آواز و آوای تو بزرگ شدم. این تو بودی که حافظ و سعدی و مولانا و خیام را به زیباترین و لطیف ترین صدای دلنشین، به نسل ما پیوندی دیگر و مستحکم تر زدی. حسرت همیشه من، شنیدار و دیدار تو بود.
روزگاری جوانی از فامیل که پدرش جانباز شیمیایی جنگ تحمیلی بود و از شهرستان به تهران به امید کار آمده بود؛ یک شب شما را در کوچه یخچال در پشت فرمان دیده بود. داشت به آسمان پر می کشید از شوق.
وقتی دیدمش، باز این صدای مولانای طنین انداخته در حنجره آسمانی تو بود که در گوش جانم پیچید و وصف الحال جوان ذوق زده از دیدار ناگهانی شما بود انگار:
چنان مستم، چنان مستم من امشب/ که از چنبر برون جستم من امشب‌.....
##
این خاطره را تعریف می کنم، صرفاً به این نیت که اگر خواندید، لبخند زنید. لبخند سلامتی. تابستان ۹۳ بود و ظهرهنگام در منزلی در پشت حسینیه ارشاد. جمعی از اعاظم علم و فرهنگ بودند و شما نیز چون نگین انگشتری جمع اصحاب.
دکتر محقق داماد و دوستان دیگر، به برادر بزرگم جلال رفیع، گیر دادند که باید در حضور استاد، مرغ سحر را بخوانی!.... هرچه گفتند، گفت که در محضر خسرو آواز ایران مرتکب چنین جسارتی نخواهم شد هرگز. از دوستان اصرار و از ایشان انکار!.... اما اصرار که زیاد شد، برادرم گفت پس با اجازه استاد، شکل طنزآمیز این تصنیف را می خوانم که در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری گفته بودم. و آنگاه شروع کرد به نقل خاطره. گفت همسلولی کمونیستی داشتم که نسبت به برخی اندیشه های کمونیستی مساله دار شده بود.
یک روز خبر فوت"چوئن لای"نخست وزیرچین کمونیست و مدتی بعد هم خبر مرگ "مائو"رهبر انقلاب کمونیستی چین رسید. رفیق همسلولی ما افسرده و ملول در گوشه سلول، پکر افتاده بود. گفت ترانه مرغ سحر را بخوان!....من برای این که از اندوه درآورمش، به شوخی چنین خواندم: مرغ پکن، ناله سر کن!...
اثر کرد.‌خندید و گفت: بگو مرغ پکر!
وقتی دیدم خودش هم آمادگی دارد، فی البداهه، تصنیف را تغییر دادم و به صورتی طنزآمیز و انتقادی خواندم:
مرغ پکر، ناله سر کن
داغ مرا تازه تر کن
زآه لنین وار(!) این قفس را
برشکن و زیر و زبر کن
ما رو خر کن! (۲مرتبه)
مرغ مسلح(!) ز درون قفس در آ
نغمه پیکار پرولتاریا(!) سرا
وز نفسی عرصه این حزب توده را
پر شرر کن، ما رو خر کن!
بورژوازی کمپرادور
نان ما را کرده آجر
شوروی کرد جیب خود پُر
می خورد چون خرس پُر خور
هم ز توبره، هم ز آخور
ای خدای من، ای جبر تاریخ
شام تاریخ ما را سحر کن
ما رو خر کن! (۲بار)
#
استاد شجریان می شنید و لبخند می زد!....

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط