|
5 سال پیش
معرفی کتاب
.برندۀ جایزۀ فستیوال رمان پلیسی فرانسه در 2013 اثر دیگری از نویسندۀ کتاب های پرفروش ایستگاه پایانی
.
برندۀ جایزۀ فستیوال رمان پلیسی فرانسه در 2013
اثر دیگری از نویسندۀ کتابهای پرفروش «ایستگاه پایانی» و «برزخ بیگناهان»
پشت جلد:
فکر میکردی خیلی قوی هستی. روی صندلی ریاستت نشسته بودی و گمان میکردی میتوانی بر دنیا حکمرانی کنی.
از دیگران سوءاستفاده میکردی؟ حالا خودت به یک طعمه تبدیل شدهای.
رابطهات با دیگران را به میل خودت کنترل میکردی؟ حالا به یک برده تبدیل شدهای.
زندگی معمولی، خوب و آرامی داشتی و دیگران به تو حسادت میکردند. توانسته بودی در این دنیا برای خودت جایگاهی دستوپا کنی.
تا اینکه یک شب...
یک شب در خیابان رویت را برمیگردانی و سایهای را میبینی. از آن شب به بعد، زندگیات کاملاً تغییر میکند.
آن سایه، هرجایی که میروی دنبالت میکند.
سایهای که نه اسمی دارد و نه انگیزهای برای آزارت.
در خیابان دنبالت میکنند، صندوقپستیات را باز میکنند و پنجرههای خانهات را باز و بسته میکنند.
حتی در خصوصیترین بخشهای خانهات هم دنبالت میکنند.
هیچکس تو را درک نمیکند. هیچکس حاضر نیست حرفت را قبول کند. هیچکس دلش نمیخواهد به تو کمک کند. تو کاملاً تنها هستی.
سایه هر ثانیه همراهت است. هرجا که میروی دنبالت میکند.
به ادارۀ پلیس که مراجعه میکنی، حرفت را باور نمیکنند و به تو توصیه میکنند به یک روانکاو مراجعه کنی.
دوستانت کمکم از تو فاصله میگیرند.
سایه همچنان با توست. هیچکس بهجز خودت آن را نمیبیند. نکند این سایه اصلاً وجود خارجی ندارد؟ نکند تنها ساختهوپرداختۀ ذهنت است؟
شاید زمانی پی به پاسخ این پرسش ببری که خیلی دیر شده باشد.
تا امروز در زندگیات به سایرین فرمان میدادی؟ حالا فرمانبُرداری را بیاموز!
دیگران را تحقیر میکردی؟ احترام گذاشتن را بیاموز!
میخواهی زنده بمانی؟
در تاریکی خواهی مرد...
.
.
#سایه
#کارین_ژیه_بل
ترجمۀ #آریا_نوری
#نشرالبرز
#انتشارات_البرز
@alborzpublication
.
.
.
.
برندۀ جایزۀ فستیوال رمان پلیسی فرانسه در 2013
اثر دیگری از نویسندۀ کتابهای پرفروش «ایستگاه پایانی» و «برزخ بیگناهان»
پشت جلد:
فکر میکردی خیلی قوی هستی. روی صندلی ریاستت نشسته بودی و گمان میکردی میتوانی بر دنیا حکمرانی کنی.
از دیگران سوءاستفاده میکردی؟ حالا خودت به یک طعمه تبدیل شدهای.
رابطهات با دیگران را به میل خودت کنترل میکردی؟ حالا به یک برده تبدیل شدهای.
زندگی معمولی، خوب و آرامی داشتی و دیگران به تو حسادت میکردند. توانسته بودی در این دنیا برای خودت جایگاهی دستوپا کنی.
تا اینکه یک شب...
یک شب در خیابان رویت را برمیگردانی و سایهای را میبینی. از آن شب به بعد، زندگیات کاملاً تغییر میکند.
آن سایه، هرجایی که میروی دنبالت میکند.
سایهای که نه اسمی دارد و نه انگیزهای برای آزارت.
در خیابان دنبالت میکنند، صندوقپستیات را باز میکنند و پنجرههای خانهات را باز و بسته میکنند.
حتی در خصوصیترین بخشهای خانهات هم دنبالت میکنند.
هیچکس تو را درک نمیکند. هیچکس حاضر نیست حرفت را قبول کند. هیچکس دلش نمیخواهد به تو کمک کند. تو کاملاً تنها هستی.
سایه هر ثانیه همراهت است. هرجا که میروی دنبالت میکند.
به ادارۀ پلیس که مراجعه میکنی، حرفت را باور نمیکنند و به تو توصیه میکنند به یک روانکاو مراجعه کنی.
دوستانت کمکم از تو فاصله میگیرند.
سایه همچنان با توست. هیچکس بهجز خودت آن را نمیبیند. نکند این سایه اصلاً وجود خارجی ندارد؟ نکند تنها ساختهوپرداختۀ ذهنت است؟
شاید زمانی پی به پاسخ این پرسش ببری که خیلی دیر شده باشد.
تا امروز در زندگیات به سایرین فرمان میدادی؟ حالا فرمانبُرداری را بیاموز!
دیگران را تحقیر میکردی؟ احترام گذاشتن را بیاموز!
میخواهی زنده بمانی؟
در تاریکی خواهی مرد...
.
.
#سایه
#کارین_ژیه_بل
ترجمۀ #آریا_نوری
#نشرالبرز
#انتشارات_البرز
@alborzpublication
.
.
.
.
بیشتر...
تبلیغات