| 5 سال پیش معرفی کتاب

.می دانستم که قرار است چه پاسخی به من بدهد در آن لحظات هم سرم گیج می رفت نکا داری اشتباه می کنی.

.می دانستم که قرار است چه پاسخی به من بدهد در آن لحظات هم سرم گیج می رفت نکا داری اشتباه می کنی.
.
می‌دانستم که قرار است چه پاسخی به من بدهد و در آن لحظات هم سرم گیج
می رفت.
«وِنکا. »
«داری اشتباه می‌کنی. »
«این بار دیگه دارم راستش رو بهت می گم توما. وِنکا مرده. »
«کِی؟ »
«همون شبی که الکسیس مُرد. شنبه، نوزدهم دسامبر سال 1992 . همون شبی
که توفان می اومد. »
«چطور این قدر مطمئنی؟ »
فانی هم در همان لحظه به مجسمۀ مریم مقدس خیره شد.
پشتِ سر آن مجسمه، دو فرشته بالهایشان را باز کرده بودند و به کسانی که
نیاز به کمک داشتند می‌گفتند که بیایند و در آغوش ایشان پناه بگیرند. من هم
دوست داشتم به همان‌جا بروم؛ برای آنکه بتوانم از حقیقت فرار کنم. فانی به من
خیره شد و با یک جمله، هرآنچه در زندگی برایم مانده بود را از من گرفت. «برای
اینکه خودم کشتمش. »
.
.
#‌ماجرای_ناپدید_شدن_ونکا_راکول
#‌گیوم_موسو
ترجمۀ #‌آریا_نوری
#‌ادبیات_فرانسه
#‌نشرالبرز
#‌انتشارات_البرز
@alborzpublication
@alborzpublication
@alborzpublication
.
.
.
⬅️ به نظرتون ژانر این کتاب چیه؟
.
.
.
#‌کتاب_دوست #‌ketabdoost

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط