.دستهایم را در باغچه میکارم سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم پرستوها در گودی انگشتان جوهریم تخ

.دستهایم را در باغچه میکارم سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم پرستوها در گودی انگشتان جوهریم تخ
.
دستهایم را در باغچه میکارم
سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت

گوشواری به دو گوشم میآویزم
از دو گیلاس سرخ همزاد
و به ناخن‌هایم برگ گل کوکب میچسبانم
کوچه‌ای هست که در آنجا
پسرانی که به من عاشق بودند، هنوز

با همان موهای درهم و گردن‌های باریک و پاهای لاغر
به تبسم‌های معصوم دخترکی میاندیشند که یکشب او را
باد با خود برد

کوچه‌ای هست که قلب من آنرا
از محل کودکیم دزدیده ست

سفر حجمی در خط زمان
و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن
حجمی از تصویری آگاه
که ز مهمانی یک آینه بر میگردد

و بدینسانست
که کسی میمیرد
و کسی میماند

هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد.

من
پری کوچک غمگینی را
میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی‌لبک چوبین
مینوازد آرام، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

#‌فروغ_فرخزاد #‌شاعرانه#‌دکلمه_شعر #‌دکلمه#‌عاشقانه#‌شعرنو

#‌shaeranne
@‌shaeranne

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط