|
9 سال پیش
Rouzbeh Moein
روزبه معین antarctica همشون ترسیده بودن اسمم را فریاد می زدن می گفتن بیا پایین بیا پایین به اون لب
#روزبه_معین #antarctica
همشون ترسیده بودن!
اسمم را فریاد م می زدن،می گفتن بیا پایین،بیا پایین،به اون لبه نزدیک نشو خطرناکه!
اما باید از اون بالا منظره رو میدیدی...از بالای شیروونی همه چیز فرق می کنه و وقتی جذاب تر میشه که سُر بخوری پایین!
راستیتش نبض گردنم را حس می کردم چون نمی دونستم چه اتفاقی بعدش میفته...من هم ترسیده بودم!
ترس از سقوط،ترس از اینکه دیگه نتونم راه برم،نتونم برم بالای شیروونی
بزرگتر که شدم وقتی خواستم برای اولین بار کسی را در آغوش بگیرم دوباره ترس اومد سراغم!
ترس از تنها گذاشته شدن،ترس از روزهای بی خاطره،ترس از دلتنگی...
تو می خوای من را بترسونی؟پیشنهاد می کنم بریم بالای اون شیروونی و سُر بخوریم،امن تره!
~
آنتارکتیکا،هشتاد و نه درجه جنوبی/روزبه معین
همشون ترسیده بودن!
اسمم را فریاد م می زدن،می گفتن بیا پایین،بیا پایین،به اون لبه نزدیک نشو خطرناکه!
اما باید از اون بالا منظره رو میدیدی...از بالای شیروونی همه چیز فرق می کنه و وقتی جذاب تر میشه که سُر بخوری پایین!
راستیتش نبض گردنم را حس می کردم چون نمی دونستم چه اتفاقی بعدش میفته...من هم ترسیده بودم!
ترس از سقوط،ترس از اینکه دیگه نتونم راه برم،نتونم برم بالای شیروونی
بزرگتر که شدم وقتی خواستم برای اولین بار کسی را در آغوش بگیرم دوباره ترس اومد سراغم!
ترس از تنها گذاشته شدن،ترس از روزهای بی خاطره،ترس از دلتنگی...
تو می خوای من را بترسونی؟پیشنهاد می کنم بریم بالای اون شیروونی و سُر بخوریم،امن تره!
~
آنتارکتیکا،هشتاد و نه درجه جنوبی/روزبه معین
بیشتر...
تبلیغات