| 4 سال پیش lean.book

.مثل این بود که پیوسته با سیری یکنواخت از سراشیبی فرو می لغزم گمان می کردم که به سوی قله صعود می

.مثل این بود که پیوسته با سیری یکنواخت از سراشیبی فرو می لغزم گمان می کردم که به سوی قله صعود می
.
مثل این بود که پیوسته،با سیری یکنواخت از سراشیبی فرو می لغزم و گمان می کردم که به سوی قله صعود می کنم.و به راستی همین طور بود.در انظار مردم،در راه اعتبار و عزت بالا می رفتم و زندگی با همان شتاب از زیر پایم می گذشت و از من دور می شد...#‌مرگ_ایوان_ایلیچ #‌لئو_تولستوی
تولستوی در این کتاب به مرگ آدمی می پردازد.خواننده از ابتدا تا انتهای داستان بوی مرگ را در مشام خود حس می کند.«ایوان ایلیچ»قاضی صاحب منصب روسی که زندگی مؤفقی دارد در اثر یک اتفاق به بیماری سخت درمانی دچار می شود،او ابتدا وقتی که متوجه لاعلاج بودن مریضی خود می شود از رویارویی با مرگ دچار هراس می شود ولی کم کم در مواجه با مرگ به تفکری دیگر از زندگی دست پیدا می کند.
از متن کتاب:
پزشک می گفت که دردهای جسمانی او وحشتناک است و راست می گفت.اما هوش رباتر از رنج های جسمانی دردهای روحی او بود،چنان که عذاب اصلی اش همین دردهای روحی بود.
#‌پناه_بر_كتاب
#‌مرگ_ایوان_ایلیچ #‌لئو_تولستوی
#‌سروش_حبیبی #‌نشر_چشمه
#‌معرفی_کتاب #‌کتاب_خوب
#‌پیشنهاد_کتاب #‌کتاب_عالی
#‌ادبیات_جهان #‌ادبیات_روسیه
#‌حامیان_کتاب

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط