|
4 سال پیش
Amir
هیچکس جدا از زیستگاه خود در فضا نیست فضا نیز با تصویر ناخودآگاه از ادراک شخصی مرتبط است مرلو پونتی
هیچکس جدا از زیستگاه خود در فضا نیست و فضا نیز با تصویر ناخودآگاه از ادراک شخصی مرتبط است
مرلو پونتی باور داشت که ما به واسطه بدنمان با شهر مواجه میشویم و شهر و بدن همدیگر را تعریف و تکمیل میکنند
اگرچه تصاویر معماری بر روی تختههای ترسیم یا صفحه کامپیوتر مطلوب بنظر میرسند، اما در حضور فیزیکی تا حد زیاد ناامید کننده بنظر میآیند.
یوهانی پالاسما باور دارد که ریشه این مسئله نهفته در سلطه بینایی در فرهنگ تکنولوژیک و مصرفگرای امروزی است که در آثار و آموزش معماری رواج یافتهاست. علیرغم اینکه تجارب ما از جهان با ترکیب پنج حس به قاعده در میآیند اما همچنان معماری بیشتر تحت التزام صرف به حس بینایی تولید میشود. سرکوب سایر قلمروهای ادراکی منجر به فقر محیط پیرامون و به وجود آمدن احساس جدایی و بیگانگی میشود
چشم عضو فاصله و جدایی است. در حالی که لامسه حس نزدیکی، صمیمیت و تاثیرگذاری است. چشم برآورد کنترل و تجسس میکند؛ در حالی که حس لامسه نزدیکی میجوید و نوازش میکند؛ هنگام رویاپردازی، گوش دادن به موسیقی و یا عشقبازی چشمهایمان را میبندیم تا نزدیکتر شویم
پالاسما در کتاب میگوید: «چشم تنها آن چه را لامسه از پیش میداند آشکار میسازد. میتوانیم لامسه را به منزلهی بخشِ ناخودآگاهِ بینایی در نظر بگیریم. چشمهای ما سطوحِ دوردست، نماها، لبهها و مرزها را لمس میکنند و احساسات لمسی ناخودآگاه ما، خوشایند یا نا خوشایند بودنِ این تجربه را تعیین میکنند.» تاکید یوهان پالاسما روی جدا افتادگی و بیگانگی در معماری شهری و از دست دادن حس صمیمیت و تاثیرگذاری آثار هنری و خالی شدن خودمان از صمیمیت شنوایی، سکوت و اسرارآمیزی لمس و بو برای آن است که او گمان دارد این وضعیت در نهایت از انسان شیء خواهد ساخت. او در انتهای کتاب به پدیدار شناسی حواس لامسه، بویایی، شنوایی به گونه ای پرداخت میپردازد که خواننده را به بازنگری دوباره به خویشتن و رهایی از استبداد بینایی خود خواسته دعوت میکند. آنچه او سعی در طرح آن دارد به گمان من تاویل و شرح این جمله سزان است که میگوید: «منظره، خود در من میاندیشد، و من حس آگاهی آن هستم. پالاسما همه تلاش خود را در این کتاب میکند که یادآورِ نگاهِ اسطورهای باشلار و فلسفی- حسیِ مرلوپونتی باشد، که در نهایت برای او این گونه متبلور شده است که، یکپارچگیِ هویتِ انسان معاصر به وسیله یکپارچگیِ حسیِ اش به او بازمیگردد.
#کتاب #معرفی_کتاب #معماری #فلسفه #روانشناسی #علومانسانی #یوهانی_پالاسما #مرلوپونتی #چشم_پوست
دس خوش بو کتیوکت عزیز @matinqadri ?
مرلو پونتی باور داشت که ما به واسطه بدنمان با شهر مواجه میشویم و شهر و بدن همدیگر را تعریف و تکمیل میکنند
اگرچه تصاویر معماری بر روی تختههای ترسیم یا صفحه کامپیوتر مطلوب بنظر میرسند، اما در حضور فیزیکی تا حد زیاد ناامید کننده بنظر میآیند.
یوهانی پالاسما باور دارد که ریشه این مسئله نهفته در سلطه بینایی در فرهنگ تکنولوژیک و مصرفگرای امروزی است که در آثار و آموزش معماری رواج یافتهاست. علیرغم اینکه تجارب ما از جهان با ترکیب پنج حس به قاعده در میآیند اما همچنان معماری بیشتر تحت التزام صرف به حس بینایی تولید میشود. سرکوب سایر قلمروهای ادراکی منجر به فقر محیط پیرامون و به وجود آمدن احساس جدایی و بیگانگی میشود
چشم عضو فاصله و جدایی است. در حالی که لامسه حس نزدیکی، صمیمیت و تاثیرگذاری است. چشم برآورد کنترل و تجسس میکند؛ در حالی که حس لامسه نزدیکی میجوید و نوازش میکند؛ هنگام رویاپردازی، گوش دادن به موسیقی و یا عشقبازی چشمهایمان را میبندیم تا نزدیکتر شویم
پالاسما در کتاب میگوید: «چشم تنها آن چه را لامسه از پیش میداند آشکار میسازد. میتوانیم لامسه را به منزلهی بخشِ ناخودآگاهِ بینایی در نظر بگیریم. چشمهای ما سطوحِ دوردست، نماها، لبهها و مرزها را لمس میکنند و احساسات لمسی ناخودآگاه ما، خوشایند یا نا خوشایند بودنِ این تجربه را تعیین میکنند.» تاکید یوهان پالاسما روی جدا افتادگی و بیگانگی در معماری شهری و از دست دادن حس صمیمیت و تاثیرگذاری آثار هنری و خالی شدن خودمان از صمیمیت شنوایی، سکوت و اسرارآمیزی لمس و بو برای آن است که او گمان دارد این وضعیت در نهایت از انسان شیء خواهد ساخت. او در انتهای کتاب به پدیدار شناسی حواس لامسه، بویایی، شنوایی به گونه ای پرداخت میپردازد که خواننده را به بازنگری دوباره به خویشتن و رهایی از استبداد بینایی خود خواسته دعوت میکند. آنچه او سعی در طرح آن دارد به گمان من تاویل و شرح این جمله سزان است که میگوید: «منظره، خود در من میاندیشد، و من حس آگاهی آن هستم. پالاسما همه تلاش خود را در این کتاب میکند که یادآورِ نگاهِ اسطورهای باشلار و فلسفی- حسیِ مرلوپونتی باشد، که در نهایت برای او این گونه متبلور شده است که، یکپارچگیِ هویتِ انسان معاصر به وسیله یکپارچگیِ حسیِ اش به او بازمیگردد.
#کتاب #معرفی_کتاب #معماری #فلسفه #روانشناسی #علومانسانی #یوهانی_پالاسما #مرلوپونتی #چشم_پوست
دس خوش بو کتیوکت عزیز @matinqadri ?
بیشتر...
تبلیغات