|
5 سال پیش
معرفی کتاب
به یکی از کسانی که زیر این پست، حداقل دو دوست خود را تگ کنند، کتابی از مجموعه کتاب های زیر از طرف ان
به یکی از کسانی که زیر این پست، حداقل دو دوست خود را تگ کنند، کتابی از مجموعه کتابهای زیر از طرف انتشارات ذهن آویز میگردد:
«احترام به خانواده»
با مردى كه در حال عبور بود برخورد كردم. بلافاصله گفتم: «معذرت مىخوام...»
آن غريبه هم گفت: «من هم معذرت مىخوام. دقت نكردم...»
ما خيلى مؤدب بوديم. من و آن غريبه خداحافظى كرديم و به راهمان ادامه داديم؛ اما در خانه با آنهايى كه دوستشان داريم چطور رفتار مىكنيم؟!
كمى بعد از آن روز، در يك غروب غمگين مشغول پختن شام بودم. دخترم خيلى آرام كنارم ايستاد، اما همين كه برگشتم، به او خوردم و تقريباً انداختمش؛ ولى بدون كمترين توجهى با اَخم به او گفتم: «اَه! از سر راه برو كنار.» قلب كوچكش شكست و رفت. اصلاً نفهميدم كه چقدر تند حرف زدم...
وقتى توى رختخوابم بيدار بودم، صدايى آرام در درونم گفت : «وقتى با يك غريبه برخورد مىكنى، آداب معمول را رعايت مىكنى؛ اما با بچهاى كه دوستش دارى، بد رفتار مىكنى! برو به كف آشپزخانه نگاه كن. آنجا نزديك در، چند گل پيدا مىكنى. آنها گلهايى هستند كه او برايت آورده بود. خودش آنها را چيده بود؛ صورتى، زرد و آبى... او تنها به اين خاطر آرام ايستاده بود كه تو را شگفتزده كند. هرگز اشكهايى را نديدى كه چشمهاى كوچكش را پُر كرده بود.»
در اين لحظه بود كه احساس حقارت كردم و بىامان اشكهايم سرازير شد.
آرام رفتم و كنار تختش زانو زدم و گفتم: «بيدار شو كوچولو، بيدار شو عزيزكم. اينارو براى من چيدى؟ دخترم، واقعاً متأسفم از رفتارى كه امروز داشتم. نبايد اونجور سرت داد مىكشيدم.»
دخترم گفت: «اشكالى نداره مامان، چون من به هر حال دوستت دارم.»
ــ من هم دوستت دارم دخترم و گلهارو هم دوست دارم، مخصوصاً گل آبيهرو...
كوچولوى من ادامه داد: «اونارو كنار درخت پيدا كردم، ورشون داشتم چون مثل تو خوشگل هستن. مىدونستم دوستشون دارى، مخصوصاً آبيهرو...»
نکته: آيا مىدانيد؟ كه اگر خداى ناكرده فردا بميريد، شركت يا مؤسسهاى كه در آن كار مىكنيد به آسانى در ظرف يك روز براى شما جانشينى جديد مىآورد، اما خانوادهاى كه به جا مىگذاريد، تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد كرد... و به اين فكر كنيد كه ما خود را عجيب وقف كار مىكنيم و به خانوادهمان آنطور كه بايد اهميت نمىدهيم! چه سرمايهگذارى ناعاقلانهاى!
? برگرفته از كتاب «زندگی کن!» ll هم اکنون با افتخار، چاپ نوزدهم!!
⭐️ یکی از پُر فروشترين كتابهای سال ۹۷
مترجم و گردآور: #اميررضا_آرميون ll نشر #ذهن_آويز
?در تمامی کتابفروشیهای معتبر
به یکی از کسانی که زیر این پست، حداقل دو دوست خود را تگ کنند، کتابی از مجموعه کتابهای زیر از طرف انتشارات ذهن آویز میگردد:
«احترام به خانواده»
با مردى كه در حال عبور بود برخورد كردم. بلافاصله گفتم: «معذرت مىخوام...»
آن غريبه هم گفت: «من هم معذرت مىخوام. دقت نكردم...»
ما خيلى مؤدب بوديم. من و آن غريبه خداحافظى كرديم و به راهمان ادامه داديم؛ اما در خانه با آنهايى كه دوستشان داريم چطور رفتار مىكنيم؟!
كمى بعد از آن روز، در يك غروب غمگين مشغول پختن شام بودم. دخترم خيلى آرام كنارم ايستاد، اما همين كه برگشتم، به او خوردم و تقريباً انداختمش؛ ولى بدون كمترين توجهى با اَخم به او گفتم: «اَه! از سر راه برو كنار.» قلب كوچكش شكست و رفت. اصلاً نفهميدم كه چقدر تند حرف زدم...
وقتى توى رختخوابم بيدار بودم، صدايى آرام در درونم گفت : «وقتى با يك غريبه برخورد مىكنى، آداب معمول را رعايت مىكنى؛ اما با بچهاى كه دوستش دارى، بد رفتار مىكنى! برو به كف آشپزخانه نگاه كن. آنجا نزديك در، چند گل پيدا مىكنى. آنها گلهايى هستند كه او برايت آورده بود. خودش آنها را چيده بود؛ صورتى، زرد و آبى... او تنها به اين خاطر آرام ايستاده بود كه تو را شگفتزده كند. هرگز اشكهايى را نديدى كه چشمهاى كوچكش را پُر كرده بود.»
در اين لحظه بود كه احساس حقارت كردم و بىامان اشكهايم سرازير شد.
آرام رفتم و كنار تختش زانو زدم و گفتم: «بيدار شو كوچولو، بيدار شو عزيزكم. اينارو براى من چيدى؟ دخترم، واقعاً متأسفم از رفتارى كه امروز داشتم. نبايد اونجور سرت داد مىكشيدم.»
دخترم گفت: «اشكالى نداره مامان، چون من به هر حال دوستت دارم.»
ــ من هم دوستت دارم دخترم و گلهارو هم دوست دارم، مخصوصاً گل آبيهرو...
كوچولوى من ادامه داد: «اونارو كنار درخت پيدا كردم، ورشون داشتم چون مثل تو خوشگل هستن. مىدونستم دوستشون دارى، مخصوصاً آبيهرو...»
نکته: آيا مىدانيد؟ كه اگر خداى ناكرده فردا بميريد، شركت يا مؤسسهاى كه در آن كار مىكنيد به آسانى در ظرف يك روز براى شما جانشينى جديد مىآورد، اما خانوادهاى كه به جا مىگذاريد، تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد كرد... و به اين فكر كنيد كه ما خود را عجيب وقف كار مىكنيم و به خانوادهمان آنطور كه بايد اهميت نمىدهيم! چه سرمايهگذارى ناعاقلانهاى!
? برگرفته از كتاب «زندگی کن!» ll هم اکنون با افتخار، چاپ نوزدهم!!
⭐️ یکی از پُر فروشترين كتابهای سال ۹۷
مترجم و گردآور: #اميررضا_آرميون ll نشر #ذهن_آويز
?در تمامی کتابفروشیهای معتبر
بیشتر...
تبلیغات