| 5 سال پیش معرفی کتاب

.رابطه ام با هر دختری که دیدم به شکل منحصربه فردی مضحک بود نمی توانستم درک کنم آن ها برای من منحصربه

.رابطه ام با هر دختری که دیدم به شکل منحصربه فردی مضحک بود نمی توانستم درک کنم آن ها برای من منحصربه
.
رابطه‌ام با هر دختری که دیدم به‌شکل منحصربه‌فردی مضحک بود. نمی‌توانستم درک کنم آن‌ها برای من منحصربه‌فرد و در جهان یکه‌اند یا من آنان را تجسم چیزهایی می‌دیدم که نداشتم. که در این صورت با سررسیدن هر آدم تازه‌ای عشق سوزان من مورد آزمایش جدی قرار می‌گرفت ــ پس وفاداری عاشقانه کجا می‌رفت! مشکل تنهایی من عمیق‌تر از آن بود که با آمدن یک دوست از بین برود؛ با این وصف، من دستِ پایین به چند معشوق نیاز داشتم و این خودش من را تنهاتر می‌کرد. احتیاج فلج‌کننده‌‌ام به عشق من را نسبت به بی‌خطر بودن روابط تازه سریعاً مجاب می‌کرد، اما تازه فهمیده بودم چیزی که من را در این روابط به شکست می‌کشانَد دل بستن نیست، دل کندن است. بیش از آن‌که از بودن لذت ببرم از نبودن خوف داشتم و با همین فکر همیشه از هول مرگ خودکشی ‌کرده‌ام.
در ارتباطاتم با آدم‌ها روی نقاط اشتراکم تمرکز می‌کردم، نقاطی که به‌راحتی پیدا می‌شد اما در واقع هیچ ربطی به ایجاد صمیمیت نداشت. این فقط مربوط به من هم نیست، وقتی پای عشق به میان بیاید تقریباً همه در همه‌چیز با هم به اختلاف می‌خورند. شاید من به‌خاطر سن کم و وضعیت فیزیکی غم‌انگیزم در پیدا کردن یک یار ناکام بودم اما آل و اوضاع عاطفی دیگرانی که سال‌دارتر و سالم‌تر از من بودند هم چندان چنگی به دل نمی‌زد. این نشان می‌دهد که انگار باید موضوع را در سطح دیگری بررسی کرد. کاش روزی برسد تا آدم‌ها حتم کنند عشق پدیده‌ی مضحکی است که پاسخ تنهایی‌های ما را نمی‌دهد.
.
.
#‌کاکا_کرمکی_پسری_که_پدرش_درآمد
#‌سلمان_امین
@‌cheshmehpublication
@salmanaminn
.
.
.
#‌کتاب_دوست #‌ketabdoost

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط