.با رنگ بویت ای گل گل رنگ بو ندارد با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد از عشق من به هر سو در شهر گف

.با رنگ بویت ای گل گل رنگ بو ندارد با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد از عشق من به هر سو در شهر گف
.
با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد

با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد

از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است

من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد

دارد متاع عفت از چار سو خریدار

بازار خودفروشی این چار سو ندارد

جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم

رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد

گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب

عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد

خورشید روی من چون رخساره برفروزد

رخ برفروختن را خورشید رو ندارد

سوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کن

هر چند رخنهٔ دل تاب رفو ندارد

او صبر خواهد از من بختی که من ندارم

من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد

با شهریار بی دل ساقی به سرگرانی است

چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد

#‌شهریار

#‌شاعرانه#‌شعرمعاصر
#‌شعرنو#‌شعرانه#‌شعرخوب#‌پاییز
#‌دکلمه#‌سخنان_ناب #‌سخن_بزرگان
#‌برش_کتاب #‌متن#‌شعرسپید#‌شعر#‌شعرکوتاه
#‌عکسنوشته #‌عکس_نوشته#‌شعرنوشته#‌دلنوشته
#‌شعروقصیده #‌شعرودکلمه
#‌shaerane
@‌shaeranne

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط