.چون درختی در صمیم سرد بی ابر زمستانی هر چه برگم بود بارم بود هر چه از فر بلوغ گرم تابستان میر

.چون درختی در صمیم سرد بی ابر زمستانی هر چه برگم بود بارم بود هر چه از فر بلوغ گرم تابستان میر
.
چون درختي در صميم سرد و بي ابر زمستاني
هر چه برگم بود و بارم بود
هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و ميراث بهارم بود
هر چه ياد و يادگارم بود
ريخته ست
چون درختي در زمستانم
بي كه پندارد بهاري بود و خواهد بود
ديگر اكنون هيچ مرغ پير يا كوري
در چنين عرياني انبوهم آيا لانه خواهد بست ؟
ديگر آيا زخمه هاي هيچ پيرايش
با اميد روزهاي سبز آينده
خواهدم اين سوي و آن سو خست ؟
چون درختي اندر اقصاي زمستانم
ريخته ديري ست
هر چه بودم ياد و بودم برگ
ياد با نرمك نسيمي چون نماز شعله ي بيمار لرزيدن
برگ چونان صخره ي كري نلرزيدن
ياد رنج از دستهاي منتظر بردن
برگ از اشك و نگاه و ناله آزردن
اي بهار همچنان تا جاودان در راه
همچنان جاودان بر شهرها و روستاهاي دگربگذر
هرگز و هرگز
بربيابان غريب من
منگر و منگر
سايه ي نمناك و سبزت هر چه از من دورتر، ‌خوشتر
بيم دارم كز نسيم ساحر ابريشمين تو
تكمه ي سبزي برويد باز، بر پيراهن خشك و كبود من
همچنان بگذار
تا درود دردناك اندهان ماند سرود من

#‌مهدی_اخوان_ثالث
#‌شاعرانه#‌شعرمعاصر
#‌شعرنو#‌شعرانه#‌شعرخوب#‌پاییز
#‌دکلمه#‌سخنان_ناب #‌سخن_بزرگان
#‌برش_کتاب #‌متن#‌شعرسپید#‌شعر#‌شعرکوتاه
#‌عکسنوشته #‌عکس_نوشته#‌شعرنوشته#‌دلنوشته
#‌شعروقصیده #‌شعرودکلمه
#‌shaerane
@‌shaeranne

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط