.مثل نگهبانی غمگین پیشانی ام را بر شیشه پنجره گذارده ام از آسمان شب پیشی گرفته ام...دشت ها میان

.مثل نگهبانی غمگین پیشانی ام را بر شیشه پنجره گذارده ام از آسمان شب پیشی گرفته ام...دشت ها میان
.
مثل نگهبانی غمگین
پیشانی ام را
بر شیشه ی پنجره
گذارده ام
و از آسمان شب پیشی گرفته ام......... دشت ها میان دست های گشوده ی من
و در دو افق بی حرکت و لاقیدشان بسیار کوچکند!
مثل نگهبانی غمگین
پیشانی ام را بر شیشه ی پنجره
گذارده ام
آن طرف تر از هر انتظاری تو را جستجو می کنم
آن طرف تر از خودم!
و آن قدر دوستت دارم که دیگر
نمی دانم از ما دو نفر کدام یک غایب است.... #‌پل_الوار

#‌شاعرانه #‌شاعر#‌شعرنو#‌شعر#‌عاشقانه#‌دوستت_دارم

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط