تمام این احوال موجب این شد که متیو تا همیشه حس تنهایی، ترس از محبوب نبودن و حفره‌ای بزرگ را درون وجودش حس کند که با هیچ‌چیز پر نمی‌شد. احساس مادام‌العمر رهاشدگی، احساس ناکافی بودن، کمبود مستمر آرامش، نیاز عاجزانه به محبت و‌ خودانزجاری شدید، بخشی از واژگان خود متیو پری برای ترسیم اوضاع نابسامان روحی و عاطفیش است.

سلام، اسم منمتیواست، هرچند شاید مرا با اسم دیگری بشناسید. دوستانم متی صدایم می‌کنند. و احتمالا تا حالا می‌بایست مرده باشم!» و این‌گونه زندگی‌نامه‌ی پرفرازونشیب هنرپیشه‌ی معروف سریال فرندز، متیو پری آغاز می‌شود؛ نویسنده در کتاب فرندز ما را با خود به سفری از رویاهای دوران بچگی تا شهرت و اعتیاد و بهبودی پس از آن می‌برد. متیوی پنج‌ساله قبل از این‌که مدام به بیمارستان برود یا در مراکز بازپروری بستری شود، به خاطر جدایی پدر و مادرش مدام بین مونترال کانادا و لس‌آنجلس در رفت‌و‌آمد بود.

مى‌توان گفت در دنیا معدود افرادی هستند که نام سریال جذاب و دوست‌داشتنی فرندز – Friends را نشنیده باشند. سریالی که با ۲۳۷ قسمت توانست جایگاه خود را در میان سریال‌های محبوب نسل‌ ما تثبیت کند و در کوتاه‌ترین زمان ممکن به یکی از بزرگترین و پول‌سازترین سریال‌های دنیا تبدیل شود. داستان شش دوست جوان که ماجراهای بسیاری را در آن آپارتمان دوست‌داشتنی از سر می‌گذرانند.

چندلر بینگ، یکی از شخصیت‌های سریال است؛ پسری مزه‌پران است که همیشه جمع را به خنده می‌اندازد و در موقعیت‌های متفاوت همیشه بهترین جواب آمیخته به طنز چندلری را بیان می‌کند. درست همانند بازیگر این نقش، متیو پری در دنیای واقعی.

کتاب فرندز

متیو در این کتاب برای ما از خیلی قبل‌تر از تولدش شروع می‌کند به روایت آشنایی پدر و مادر بی‌نهایت جذاب و جوانش و بعد به دنیا آمدن او. نوزادی که در یک ماهگی داروی آرام‌بخش دریافت کرد و این آغاز، تمام زندگیش را دستخوش وابستگی بی‌حدوحصر به مواد مخدر کرد. کمی بعد پدرش، در اشتیاق بازیگری، او‌ و مادر کم‌تجربه و جوانش را ترک کرد و این حس رهاشدگی تا ابد همراه متیو ماند.

او در پنج سالگی ناچار بود برای دیدن پدرش از کانادا به لس‌آنجلس برود و‌ به تنهایی در حالی‌که تابلویی به دورگردن داشته با عنوان «کودک، بدون همراه» با هواپیما سفر کند. متیو از ترسی می‌گوید که در پنج‌سالگی و به تنهایی تحمل کرده و دردناک است که هیچ‌کس در کنارش نبوده تا حداقل این کودک از تجربه‌ی خود به او بگوید و احساس امنیت کند.

اما او در اوان جوانی برای سریال برتر تاریخ تلویزیون برگزیده شد. برای نقشی که قطعا هیچ‌کس بهتر از او نمی‌توانست از پس آن بربیاید. شخصیت چندلر بینگ به معنای واقعی کلمه از روی زندگی و خصوصیات متیو نوشته شده بود و هیچ‌کس برای ایفای این نقش مناسب‌تر از او نبود.

متیو در سریال فرندز نقش مردی را بازی کرد که با طنازی از پس هر لحظه تجربه‌ای بدیع می‌آفرید. گویی با طنز لحظه را تصفیه می‌کرد. کیمیاگری بود که راز ترکیب واژه‌ها را بهتر از هرکس می‌دانست. او یاد گرفته بود که با خنداندن دیگران بر حس ناکافی بودن یا دوست‌داشتنی نبودن چیره شود.

ولی حفره همچنان باقی بود. با اینکه چندلر به سرعت به یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های این سریال تبدیل شد، باز هم متیو حس می‌کرد که محبوب نیست. هر اندازه از توجه و محبوبیت هم نمی‌توانست جای آن عشقی را بگیرد که باید از والدینش در سال‌های اول عمر دریافت می‌کرد. و روایت غالب کتاب شرح توسل او به مواد مخدر و الکل است تنها برای پر کردن آن حفره‌ی‌ ابدی. خواندن از درگیری مادام‌العمر او با اعتیاد و مصایب باورنکردنی‌ای که در این پنجاه و دوسال از سر گذرانده، تلخ و دردناک است.

مردی که یکی از مشهورترین شخصیت‌های دنیا بود و با بروس ویلیس فیلم بازی می‌کرد، دوست جولیا رابرتز بود و ده سال بازی کردن در محبوب‌ترین سریال دنیا او را میلیاردر کرده بود در شش هزار جلسه‌ی ترک اعتیاد، شصت و پنج‌ بار سم‌زدایی و بازپروری شرکت کرد و بیش از هفت میلیون دلار خرج کرد تا حفره‌ای را پر کند که والدینش ایجاد کرده بودند.

کتاب فرندز کتابی نیست که از خواندنش لذت ببرید. هم‌پای متیو پری درد خواهید کشید و از تلاش خستگی‌ناپذیرش برای پاک ماندن، زنده ماندن و ادامه دادن مسرور خواهید شد. کتابی خواندنی برای تمام دوستان و‌ عاشقان فرندز.

[لینک:کتاب من یک نجات یافته‌ام– کتابی درباره مبارزه ما علیه سرطان]

جملاتی از متن کتاب فرندز

تصمیم گرفتم در مغزم زندگی کنم، نه در قلبم. در مغزم امن‌تر بود. آنجا نمی‌توانستی بشکنی، حداقل نه هنوز. (کتاب فرندز – صفحه ۴۲)

این سریال قرار بود بگیرد و قرار بود تا ابد زندگی همه را عوض کند. قسم می‌خورم صدایی شبیه ترکیدن شنیدم: اگر واقعا گوش می‌دادید، آن صدا را می‌شنیدید. صدا، صدای محقق شدن رویاهای آدم‌ها بود. (کتاب فرندز – صفحه ۱۰۲)

وقتی درگیر نوشیدن و مصرف مواد بودم، اگر افسر پلیس می‌آمد دم خانه‌ام و می‌گفت: «اگه امشب بنوشی، فردا می‌ری زندان.» شروع می‌کردم به وسیله جمع کردن برای رفتن به زندان؛ چون وقتی شروع می‌کردم دیگر نمی‌توانستم دست بکشم. (کتاب فرندز – صفحه ۱۶۴)

مشهور بودن، ثروتمند بودن، خودم بودن… از هیچ‌کدام نمی‌توانم لذت ببرم؛ مگر اینکه نشئه باشم. نمی‌توانم بدون اینکه بخواهم نشئه کنم، به عشق فکر کنم. ارتباط معنوی که من را از این احساسات محافظت کند، ندارم؛ برای همین همیشه در حال جست‌وجو هستم. (کتاب فرندز – صفحه ۲۲۳)

مشخصات کتاب

• عنوان اصلی: فرندز
• عنوان فرعی: دوستان و عاشقان
• نویسنده: متیو پرى
• ترجمه: کیمیا فضایى
• انتشارات: میلکان
• تعداد صفحات: ۲۹۷

👤 نویسنده مطلب:مهشید موسوی

نظر شما در موردکتاب فرندزچیست؟ آیا شما هم سریال فرندز را دیده‌اید؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.

[لینک:کانال تلگرام کافه بوک]

» معرفی چند کتاب دیگر از نشر میلکان:

• رمان سطوح زندگی
• کتاب خرده عادت‌ها
• رمان دختری که رهایش کردی