|
3 سال پیش
Mohammad Javad Azari Jahromi.علیرضا، اسفند۶۴، شهید شد این عکس پدرم در فروردین ۶۵ هست منم کنارش نشستم این پیرهن مشکی شاید ۵سالی
.
علیرضا، اسفند۶۴، شهید شد. این عکس پدرم در فروردین ۶۵ هست. منم کنارش نشستم. این پیرهن مشکی شاید ۵سالی از تنش بیرون نیومد. علیرضا دردونهی همهی خاندان ما بود، همه شیفتهی اخلاقش بودن و وقتی رفت، بی شک کمر بابام شکست.
البته بابام خیلی غرور داشت، غصههاش رو درونش میریخت و اهل گلایه و شکایت هم نبود، ظاهرش همیشه محکم و استوار.
من بچه آخر بودم و هر جا میرفت باهاش میرفتم، شاید بیش از بقیه از حالش باخبر بودم. یه نوایی بود از استاد شجریان، دشتی طور بود که میخوند:
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته وینم
مو که افسرده حالم چون ننالم
شکسته پر و بالم چون ننالم
همه گویند فلانی ناله کم کن
ته آیی در خیالم چون ننالم
و پیرمرد با گوش دادن به اون و به یاد علیرضا، ریز ریز گریه میکرد.
غروب امروز، دوستی اون آهنگ رو برام فرستاد و منم پرت شدم تو اون سالها...
خدا رحمت کنه شهیدعلیرضا و پدرم رو و مرحوم استاد شجریان. خاطرات فراموش شدنی نیستند
علیرضا، اسفند۶۴، شهید شد. این عکس پدرم در فروردین ۶۵ هست. منم کنارش نشستم. این پیرهن مشکی شاید ۵سالی از تنش بیرون نیومد. علیرضا دردونهی همهی خاندان ما بود، همه شیفتهی اخلاقش بودن و وقتی رفت، بی شک کمر بابام شکست.
البته بابام خیلی غرور داشت، غصههاش رو درونش میریخت و اهل گلایه و شکایت هم نبود، ظاهرش همیشه محکم و استوار.
من بچه آخر بودم و هر جا میرفت باهاش میرفتم، شاید بیش از بقیه از حالش باخبر بودم. یه نوایی بود از استاد شجریان، دشتی طور بود که میخوند:
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته وینم
مو که افسرده حالم چون ننالم
شکسته پر و بالم چون ننالم
همه گویند فلانی ناله کم کن
ته آیی در خیالم چون ننالم
و پیرمرد با گوش دادن به اون و به یاد علیرضا، ریز ریز گریه میکرد.
غروب امروز، دوستی اون آهنگ رو برام فرستاد و منم پرت شدم تو اون سالها...
خدا رحمت کنه شهیدعلیرضا و پدرم رو و مرحوم استاد شجریان. خاطرات فراموش شدنی نیستند
بیشتر...