|
4 سال پیش
Bookiko
فکر کن هر اتفاقی که می افته، بندازن گردنت از تگرگ گرفته تا سکته قلبی همه چی چرا چون تو نحس
فکر کن هر اتفاقی که میافته، بندازن گردنت. از تگرگ گرفته تا سکتهی قلبی و همهچی! چرا؟ چون تو نحسترین روز سال به دنیا اومدی و نفرین شدی.? بدتر از اینها اینه که تولد یازده سالگیت هم میمیری!??
این فقط یه بخشی از مشکلاتیه که موریگان کرو باهاشون دست و پنجه نرم میکنه. موریگان در انتظار سرنوشت نشسته که مردی عجیبوغریب سر راهش قرار میگیره. اون موریگان رو تو شبی که همه میگن آخرین شب زندگیشه، به یه جای امن، یه شهر مخفی و جادویی به اسم نِوِرمور میبره...
?تو جلد «موریگان کرو و بازار مخوف» موریگان که از نفرینش فرار کرده، به کانون واندروس میره. کانون قول داده ازش حمایت کنه. اما اونجوری که موریگان انتظار داره پیش نمیره. چون کانون به جای کمککردن بهش، مجبورش میکنه تا قدرتش رو سرکوب کنه. این وسط شهر نِوِرمور هم کمکم به شهر پرخطر تبدیل میشه و همه اعضای کانون غیب میشن...???♂️
یعنی موریگان میتونه از سرنوشت نفرینشدهش فرار کنه و زندگیش رو نجات بده؟?
#انتشارات_پرتقال #موریگان_کرو #رمان_نوجوان #کتابفروشی #خرید_کتاب
فکر کن هر اتفاقی که میافته، بندازن گردنت. از تگرگ گرفته تا سکتهی قلبی و همهچی! چرا؟ چون تو نحسترین روز سال به دنیا اومدی و نفرین شدی.? بدتر از اینها اینه که تولد یازده سالگیت هم میمیری!??
این فقط یه بخشی از مشکلاتیه که موریگان کرو باهاشون دست و پنجه نرم میکنه. موریگان در انتظار سرنوشت نشسته که مردی عجیبوغریب سر راهش قرار میگیره. اون موریگان رو تو شبی که همه میگن آخرین شب زندگیشه، به یه جای امن، یه شهر مخفی و جادویی به اسم نِوِرمور میبره...
?تو جلد «موریگان کرو و بازار مخوف» موریگان که از نفرینش فرار کرده، به کانون واندروس میره. کانون قول داده ازش حمایت کنه. اما اونجوری که موریگان انتظار داره پیش نمیره. چون کانون به جای کمککردن بهش، مجبورش میکنه تا قدرتش رو سرکوب کنه. این وسط شهر نِوِرمور هم کمکم به شهر پرخطر تبدیل میشه و همه اعضای کانون غیب میشن...???♂️
یعنی موریگان میتونه از سرنوشت نفرینشدهش فرار کنه و زندگیش رو نجات بده؟?
#انتشارات_پرتقال #موریگان_کرو #رمان_نوجوان #کتابفروشی #خرید_کتاب
بیشتر...
تبلیغات