|
4 سال پیش
عباس شریفی
othello نمایشنامه ای که در آن زیباترین حرف ها نکته ها از زبان سیاه دل ترین شخصیت نمایشنامه گفته می
othello
نمایشنامه ای که در آن زیباترین حرف ها و نکته ها از زبان سیاه دل ترین شخصیت نمایشنامه گفته می شود.
یک تراژدی در باب قتل ناموسی که در قرن شانزدهم میلادی نوشته شده و هنوز هم پس از گذشت قرنها با وجود کهنگی همچنان زنده است؛ مثل این سخن که :«افکار عامه،فرمانروای بی چون و چرای اعمال ماست.»
شکسپیر در این تراژدی سرگذشت اُتِللو سردار مغربی و همسر زیبارویش دِسْدِمونا را به تصویر کشیده است که در میان حسد و تحریک دیگران و بدگمانی خویش به خونین ترین شکل ممکن به پایان می رسد.
و چه کسی قلب چنان پاکی دارد که گاه پاره ای بدگمانی های ناروا پهلو به پهلوی اندیشه های صحیح در آن بر مسند قضا ننشیند؟
سرشت من! چه یاوه ها! این بسته به خود ماست که چنین یا چنان باشیم. وجود ما باغی است که اراده مان باغبان آن است. میتوانیم در آن گزنه یا کاهو بکاریم، زوفا یا آویشن بنشانیم، آن را به یک نوع سبزه یا به گیاهان گوناگون بیاراییم؛از تنبلی بایرش بگذاریم،یا از سر کاردانی زمینش را کود دهیم؛چه،بهبود و اصلاح آن در امکان و توانایی اراده ی ماست.اگر در دو کفه ی ترازوی زندگی،عقل و شهوت به یک اندازه نباشد،سرکشی های خون و غرایز پست ما را به نارواترین کارها می کشاند...
نارواترین کارها ...
پی نوشت: همزمان با خواندن این کتاب خبر رسیده که پدری دختر سیزده ساله اش را با داس سر بریده. دسدمونا در تراژدی شکسپیر و رومینا ... آنچه شکسپیر حتی در نمایشنامه اش نتوانسته بدین هولناکی به تصویر بکشد پیش روی ماست... اما دلیلش همان است که قرنها پیش در تراژدی اُتِللوی شکسپیر آمده؛ یعنی حسد و تحریک دیگران که ماییم و بدگمانی پدر! کدامیک از ما در پستوی ذهن خویش ،خود را مبرا از چنین اندیشه هایی می دانیم؟!؟ ناموس و غیرت در احمقانه ترین شکلش چرا که اگر غیرت در وجود ما بود چنین گرفتار و مستأصل در دست مشتی مغزهای زنگ زده نمی شدیم.
#اتللو
#ویلیام_شکسپیر
#م_به_آذین #نشر_دات #کتاب_خوب #معرفی_کتاب
#رومینا_اشرفی
#در_هر_کتابی_رازی_نهفته_است
نمایشنامه ای که در آن زیباترین حرف ها و نکته ها از زبان سیاه دل ترین شخصیت نمایشنامه گفته می شود.
یک تراژدی در باب قتل ناموسی که در قرن شانزدهم میلادی نوشته شده و هنوز هم پس از گذشت قرنها با وجود کهنگی همچنان زنده است؛ مثل این سخن که :«افکار عامه،فرمانروای بی چون و چرای اعمال ماست.»
شکسپیر در این تراژدی سرگذشت اُتِللو سردار مغربی و همسر زیبارویش دِسْدِمونا را به تصویر کشیده است که در میان حسد و تحریک دیگران و بدگمانی خویش به خونین ترین شکل ممکن به پایان می رسد.
و چه کسی قلب چنان پاکی دارد که گاه پاره ای بدگمانی های ناروا پهلو به پهلوی اندیشه های صحیح در آن بر مسند قضا ننشیند؟
سرشت من! چه یاوه ها! این بسته به خود ماست که چنین یا چنان باشیم. وجود ما باغی است که اراده مان باغبان آن است. میتوانیم در آن گزنه یا کاهو بکاریم، زوفا یا آویشن بنشانیم، آن را به یک نوع سبزه یا به گیاهان گوناگون بیاراییم؛از تنبلی بایرش بگذاریم،یا از سر کاردانی زمینش را کود دهیم؛چه،بهبود و اصلاح آن در امکان و توانایی اراده ی ماست.اگر در دو کفه ی ترازوی زندگی،عقل و شهوت به یک اندازه نباشد،سرکشی های خون و غرایز پست ما را به نارواترین کارها می کشاند...
نارواترین کارها ...
پی نوشت: همزمان با خواندن این کتاب خبر رسیده که پدری دختر سیزده ساله اش را با داس سر بریده. دسدمونا در تراژدی شکسپیر و رومینا ... آنچه شکسپیر حتی در نمایشنامه اش نتوانسته بدین هولناکی به تصویر بکشد پیش روی ماست... اما دلیلش همان است که قرنها پیش در تراژدی اُتِللوی شکسپیر آمده؛ یعنی حسد و تحریک دیگران که ماییم و بدگمانی پدر! کدامیک از ما در پستوی ذهن خویش ،خود را مبرا از چنین اندیشه هایی می دانیم؟!؟ ناموس و غیرت در احمقانه ترین شکلش چرا که اگر غیرت در وجود ما بود چنین گرفتار و مستأصل در دست مشتی مغزهای زنگ زده نمی شدیم.
#اتللو
#ویلیام_شکسپیر
#م_به_آذین #نشر_دات #کتاب_خوب #معرفی_کتاب
#رومینا_اشرفی
#در_هر_کتابی_رازی_نهفته_است
بیشتر...
تبلیغات