در پشت جلد کتاب می خوانیم: امشبم در سینه باشد درد بی درمان عشق با سر سودا زده می آیم از میدان عشق گو

در پشت جلد کتاب می خوانیم: امشبم در سینه باشد درد بی درمان عشق با سر سودا زده می آیم از میدان عشق گو
در پشت جلد کتاب می خوانیم: امشبم در سینه باشد درد بی درمان عشق با سر سودا زده می آیم از میدان عشق گوشه تنهایی و چشمان گریان تا سحر می نشینم تا دهم جان در ره فرمان عشق چون رها سازم دل دیوانه از زنجیر مهر هرکجا باشم اسیرم در ید سلطان عشق گرچه کرده ست پایمالم دل تمنایش کند چون هنوزم باشد دل بر سر پیمان عشق ‎#‌کتاب_مهاجر#‌داستان#‌کتاب#‌همیشه_نمایشگاه#‌کتاب#‌خوانی#‌کتاب_دوست#‌مذهبی#‌درسی#‌دانشگاهی#‌فلسفی#‌کودک_نوجوان#‌رمان#‌ادبیات#‌تاریخی#‌روانشناسی#‌موفقیت#‌انگیزشی#‌کتاب_بخوان#‌فرهنگ#‌ادب#‌شاعر#‌معرفی_کتاب#‌خرید_کتاب#‌پیشنهاد_کتاب#‌کتابیسم#‌مهسا_طایع #‌ترفند_شور

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط