| 4 سال پیش afarineshzahedanbook

نارگل مرغ مینا من به مرغ مینا آب دادم دانه دادم پرهایش را شانه زدم اما مرغ مینا یک کلمه هم با من

نارگل مرغ مینا من به مرغ مینا آب دادم دانه دادم پرهایش را شانه زدم اما مرغ مینا یک کلمه هم با من
نارگل و مرغ مینا
?من به مرغ مینا آب دادم. دانه دادم. پرهایش را شانه زدم. اما مرغ مینا یڪ ڪلمه هم با من حرف نزد. برایش شعر خواندم، رقصیدم. قلقلڪش دادم. اما بازهم حرف نزد. بابا گفت: «فڪر ڪنم دلش برای خانه‌اش تنگ شده.» مرغ مینا هم مثل طوطی داستان طوطی و بازرگان مولوی غمگین است. نارگل ولی مرغ مینا را مثل خواهرش دوست دارد و نمی‌خواهد بگذارد او از پیشش برود…

ڪمی سخت است اما دوست داشتن یڪ راز دارد و آن، در بند نڪردن حس خوب آزادی است.
#‌معرفی_کتاب #‌کتاب_خوب #‌پرفروش #‌مطالعه #‌کتاب_بخوانیم #‌آفرینش #‌فروشگاه_سبز #‌آتوسا_صالحی #‌نشر_نردبان #‌زاهدان #‌زاهدانیها #‌سیستان_و_بلوچستان #‌آینده_روشن_باخانواده_کتابخوان

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط