|
4 سال پیش
در آن نیامده ایام | حسن صنوبری
..انا لله انا الیه راجعون روز گذشته آیت الله آقا سید رضا فاضلیان از واپسین پنجره های گشوده به عالم
.
.
انا لله و انا الیه راجعون
.
روز گذشته آیتالله آقا #سید_رضا_فاضلیان از واپسین پنجرههای گشوده به عالم غیب، از آخرین یادگاران #آخوند_ملاعلی_معصومی_همدانی و از عارفان خلوتگزیده و مجتهدان برگزیدۀ #شیعه دار فانی را وداع گفت
.
یک خاطره از دایی شهیدم و دو کلیپ منتشرنشده از ایشان که با گوشی درست کردم تقدیم شما و دوستدارانشان و البته همۀ دوستداران زیبایی و معرفت
.
دایی حسن بنده که درگذشت (اسفند ۱۳۹۴) علیرغم حال نامساعدم به اصرار دوستانش همراه تیم مستندسازی شدم. میدانستم دایی عارفمسلکم ارادت زیادی داشت به آندسته از روحانیان پارسا که در زمره مربیان اخلاق، رهروان عرفان و اهل باطن بودند. (همانطور که نفرت زیادی داشت از آخوندهای دزد و متقلب و منافق و نیستیشان را آرزومند بود). هم پای سخنرانی مشاهیرشان میرفت هم وقت میگذاشت و گوشهنشینها را هرجا بودند پیدا میکرد. تهران جلسات آقای ضیاءآبادی و مرحوم حاجآقامجتبی را میرفت. قم محضر مرحوم انصاریشیرازی و مرحوم شبزندهدار میرفت. همینطور خدمت آیتالله جوادی آملی و آیتالله خرازی. اصفهان حتما به آیتالله ناصری سر میزد. و خیلی شهرها و البته روستاهای دورتر هم سراغ افراد گمنامتر. یکی از این گمنامها #آیت_الله_فاضلیان بود. مجتهدی که با حکم امام خمینی امام جمعه ملایر بود و دایی گمانم بیست سال قبل از درگذشتش با سراغ گرفتن از بعضی روحانیان برجسته نشانشان را یافته بود و چندوقتیکبار مسیر طولانی تهران ملایر را با همان بدن رنجور برای دیدنشان طی میکرد
.
تا قبل از درگذشت دایی حسن، خودم زیاد ایشان را نمیشناختم و ندیده بودمشان. آلبومهای عکس دایی را که اسکن میگرفتیم نظرم جلب شد به چهرۀ یک سید روحانی که در چندین تصویر تکرار شده بود. بعد در خاطرات و مصاحبهها هم کمکم اسمشان را شنیدم و فهمیدم این اسم با آن عکس منطبق است. وقتی قرار شد برویم #ملایر دیدن آقای #فاضلیان، در مصاحبهها بیشتر از ایشان پرسیدیم، تا یکی از آزادههای بزرگوار آخرین خاطرهاش را در این زمینه برایمان گفت (و بعد دیگرانی هم که در آن مجلس بودند آن خاطره را تعریف کردند)
.
گفت: دایی حسن بعد از درگذشتِ شهادتوارِ رفیقش آقا #سید_علی_اکبر_ابوترابی بسیار اندوهگین و افسرده شد و تصمیم گرفت برود دیدن آقای فاضلیان. گفت در آن دیدار دایی حسن خیلی ابراز ناراحتی و بیقراری کرده بود {اینها را همانموقع که میشنیدم تعجب میکردم چون دایی من بسیار متین و آرام و درونگرا و تودار بود، اصلا تصور بیقراری و ابراز ناراحتیش برایم عجیب است}
.
.
.
لطفا ادامه را در پست بعدی بخوانید ⏮️
.
انا لله و انا الیه راجعون
.
روز گذشته آیتالله آقا #سید_رضا_فاضلیان از واپسین پنجرههای گشوده به عالم غیب، از آخرین یادگاران #آخوند_ملاعلی_معصومی_همدانی و از عارفان خلوتگزیده و مجتهدان برگزیدۀ #شیعه دار فانی را وداع گفت
.
یک خاطره از دایی شهیدم و دو کلیپ منتشرنشده از ایشان که با گوشی درست کردم تقدیم شما و دوستدارانشان و البته همۀ دوستداران زیبایی و معرفت
.
دایی حسن بنده که درگذشت (اسفند ۱۳۹۴) علیرغم حال نامساعدم به اصرار دوستانش همراه تیم مستندسازی شدم. میدانستم دایی عارفمسلکم ارادت زیادی داشت به آندسته از روحانیان پارسا که در زمره مربیان اخلاق، رهروان عرفان و اهل باطن بودند. (همانطور که نفرت زیادی داشت از آخوندهای دزد و متقلب و منافق و نیستیشان را آرزومند بود). هم پای سخنرانی مشاهیرشان میرفت هم وقت میگذاشت و گوشهنشینها را هرجا بودند پیدا میکرد. تهران جلسات آقای ضیاءآبادی و مرحوم حاجآقامجتبی را میرفت. قم محضر مرحوم انصاریشیرازی و مرحوم شبزندهدار میرفت. همینطور خدمت آیتالله جوادی آملی و آیتالله خرازی. اصفهان حتما به آیتالله ناصری سر میزد. و خیلی شهرها و البته روستاهای دورتر هم سراغ افراد گمنامتر. یکی از این گمنامها #آیت_الله_فاضلیان بود. مجتهدی که با حکم امام خمینی امام جمعه ملایر بود و دایی گمانم بیست سال قبل از درگذشتش با سراغ گرفتن از بعضی روحانیان برجسته نشانشان را یافته بود و چندوقتیکبار مسیر طولانی تهران ملایر را با همان بدن رنجور برای دیدنشان طی میکرد
.
تا قبل از درگذشت دایی حسن، خودم زیاد ایشان را نمیشناختم و ندیده بودمشان. آلبومهای عکس دایی را که اسکن میگرفتیم نظرم جلب شد به چهرۀ یک سید روحانی که در چندین تصویر تکرار شده بود. بعد در خاطرات و مصاحبهها هم کمکم اسمشان را شنیدم و فهمیدم این اسم با آن عکس منطبق است. وقتی قرار شد برویم #ملایر دیدن آقای #فاضلیان، در مصاحبهها بیشتر از ایشان پرسیدیم، تا یکی از آزادههای بزرگوار آخرین خاطرهاش را در این زمینه برایمان گفت (و بعد دیگرانی هم که در آن مجلس بودند آن خاطره را تعریف کردند)
.
گفت: دایی حسن بعد از درگذشتِ شهادتوارِ رفیقش آقا #سید_علی_اکبر_ابوترابی بسیار اندوهگین و افسرده شد و تصمیم گرفت برود دیدن آقای فاضلیان. گفت در آن دیدار دایی حسن خیلی ابراز ناراحتی و بیقراری کرده بود {اینها را همانموقع که میشنیدم تعجب میکردم چون دایی من بسیار متین و آرام و درونگرا و تودار بود، اصلا تصور بیقراری و ابراز ناراحتیش برایم عجیب است}
.
.
.
لطفا ادامه را در پست بعدی بخوانید ⏮️
بیشتر...
تبلیغات