نوید...همه جاهارو گشته بودم دوسالی گذشته بود اما یه نشونه کوچیکم از دنیا نبود گهگداری به خونشونم سر

نوید...همه جاهارو گشته بودم دوسالی گذشته بود اما یه نشونه کوچیکم از دنیا نبود گهگداری به خونشونم سر
نوید....

همه جاهارو‌ گشته بودم دوسالی گذشته بود اما یه نشونه کوچیکم از دنیا نبود گهگداری به خونشونم سر میزدم اما جز چرتو پرتای داداشاش چیزی نصیبم نمیشد

هرشبف کارم شده بود گریه و دعا که دنیام پیداش بشه اما نبود هیجا نبود
انگار رویایی بود که اومدو تموم شد

فکرکنم دیگه بچم بدنیا اومده الان باید دوسالش باشه

یعنی دختره یا پسر شکل مامانشه یا شکل من

یعنی چیزی از من میدونه

انقد به اینجور چیزا فکر کرده بودم که خودمو فراموش کرده بودم

خودمو باشرکت سرگرم میکردم بعدش میرفتم عین دیوونه ها شهرو میگشتم تاشاید پیداش کنم دوساله کارم این بود

بارون میبارید اولین باریکه دنیا اومد تو بغلم بارون میبارید شب عقدمون بارونی بود

منو دنیا از بارون چقد خاطره داریم

عکس دنیارو نگاه میکردمو اه میکشیدم از اینکه چی به روزش اوردم

چقد دلتنگش بودم

از بس مادرم زنگ میزد شمارمو عوض کرده بودم خیلی وقته حتی توصورتش نگاه نکرده بودم

هیچوقت نمیبخشیدمش

کاری با آیناز کردم که از ایران گذاشتو رفت

نمیزاشتم جایی کار کنه کاری میکردم اخراجش کنن

هزار بار دم فرستادم کتکش زدن

تا اینکه مخ یه بدبختی روز دو از کشور رفت

اون مردکیم که اومده بود به دنیا تهمت زدو پیدا کردمو حسابشو کف دستش‌ گذاشتم

همه لباسای دنیارو توی کمد خونمون چیده بودم و هر شب یه لباسشو بغل میکردمو میخوابیدم

ولی کم کم عطر دنیا داشت از لباسا میرفت

انقد نامرد بودم که حتی نزاشتم یه دست لباس ببره
خاک برسر بی غیرتم کنن
با کف دستم به پیشونیم زدم

زندگی برام مفهمومی نداشت فقط ثانیه هایی بود که میگذشت صبحی که باحسرت شب ميشدو شبی که با گریه های من صبح میشد همین بود
خلاصه زندگی من بدون دنیا
کاش فقط یه خبر کوچیک از دنیا و بچمون داشتم فقط یه خبر

#‌داستان_واقعی #‌داستانهای_واقعی #‌داستان #‌داستان_عبرت_آموز #‌خیانت #‌داستان_خیانت #‌داستان_انگیزشی #‌سرگرمی #‌قرنطینه #‌عکس_نوشته #‌کرونا #‌کرونا_را_شکست_میدهیم #‌دختر_روستایی #‌رابطه_نا_مشروع #‌گناه #‌دوست_پسر #‌دوست_دختر #‌رمان #‌دختر_چادری

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط