|
4 سال پیش
کارینو مرکزخلاقیت وپیش دبستانی
داستانک مرد دیروقت، خسته از کار به خانه برگشت دم در پسر 5ساله اش را دید که در انتظار بود: بابا میشه
#داستانک
- مرد دیروقت، خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر 5ساله اش را دید که در انتظار بود:
- سلام بابا!!! میشه یه سوال از شما بپرسم؟
- بله حتما. چه سوالی؟
- بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول می گیرید؟
- مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو هیچ ارتباطی ندارد. چرا میپرسی؟
- فقط میخواهم بدانم
- خب...20 هزارتومان
- پسر در حالی که سرش پایین بود آهی کشید و گفت: میشه 10 هزارتومان به من قرض بدهید؟
- مرد عصبانی شد و گفت: اگر دلیل سوالت این بود که از من پولی برای یک اسباب بازی مزخرف بگیری کاملا در اشتباهی. سریع به اتاقت برو و فکر کن که چرا انقدر خودخواه هستی! من هر روز سخت کار میکنم و برای چنین رفتاهای بچه گانه ای وقت ندارم.
- پسر آرام به اتاقش رفت و در را بست.
- بعد از حدود یک ساعت وقتی مرد، آرام تر شد، فکر کرد که شاید با پسرش خیلی تند و خشن رفتار کرده است. شاید واقعا چیزی بوده که او برای خریدش به 10 هزارتومان نیاز داشته است به خصوص اینکه خیلی کم پیش آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند.
- مرد به اتاق پسر رفت
- خوابی پسرم!
- نه بیدارم.
- من فکر کردم شایدبا تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم خیلی سخت بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این 10 هزارتومانی خواسته بودی.
- پسر کوچولو نشست و خندید و فریاد کشید ممنونم بابا! دستش را زیر بالشت کرد و چند اسکناس مچاله شده در آورد.
- مرد که دید پسرش پول داشته و قرض کرده دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گف:
- تو که پول داشتی چرا دوباره پول قرض کردی؟
- پسر کوچولو جواب داد. برای اینکه پولم کافی نبود. من الان 20 هزارتومان دارم. آیا می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایی؟ من با شما شام خوردن را خیلی دوست دارم!!!....
?️ این داستان چندتا نکته رو به ما پدر و مادرها یادآور میشه، از هر نگاهی به این داستان میشه براش یه عنوانی نوشت
عنوان مورد نظر شما برا داستانک ما چیه؟? برامون کامنت بزارید??
#کارینو #مدرسه #مدرسه_خلاقیت #داستان #داستانک #داستانگويى #داستان_کوتاه #کتاب #قصه #قصه_گویی #والدین
#Carinoteam_ir
#داستانک
- مرد دیروقت، خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر 5ساله اش را دید که در انتظار بود:
- سلام بابا!!! میشه یه سوال از شما بپرسم؟
- بله حتما. چه سوالی؟
- بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول می گیرید؟
- مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو هیچ ارتباطی ندارد. چرا میپرسی؟
- فقط میخواهم بدانم
- خب...20 هزارتومان
- پسر در حالی که سرش پایین بود آهی کشید و گفت: میشه 10 هزارتومان به من قرض بدهید؟
- مرد عصبانی شد و گفت: اگر دلیل سوالت این بود که از من پولی برای یک اسباب بازی مزخرف بگیری کاملا در اشتباهی. سریع به اتاقت برو و فکر کن که چرا انقدر خودخواه هستی! من هر روز سخت کار میکنم و برای چنین رفتاهای بچه گانه ای وقت ندارم.
- پسر آرام به اتاقش رفت و در را بست.
- بعد از حدود یک ساعت وقتی مرد، آرام تر شد، فکر کرد که شاید با پسرش خیلی تند و خشن رفتار کرده است. شاید واقعا چیزی بوده که او برای خریدش به 10 هزارتومان نیاز داشته است به خصوص اینکه خیلی کم پیش آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند.
- مرد به اتاق پسر رفت
- خوابی پسرم!
- نه بیدارم.
- من فکر کردم شایدبا تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم خیلی سخت بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این 10 هزارتومانی خواسته بودی.
- پسر کوچولو نشست و خندید و فریاد کشید ممنونم بابا! دستش را زیر بالشت کرد و چند اسکناس مچاله شده در آورد.
- مرد که دید پسرش پول داشته و قرض کرده دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گف:
- تو که پول داشتی چرا دوباره پول قرض کردی؟
- پسر کوچولو جواب داد. برای اینکه پولم کافی نبود. من الان 20 هزارتومان دارم. آیا می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایی؟ من با شما شام خوردن را خیلی دوست دارم!!!....
?️ این داستان چندتا نکته رو به ما پدر و مادرها یادآور میشه، از هر نگاهی به این داستان میشه براش یه عنوانی نوشت
عنوان مورد نظر شما برا داستانک ما چیه؟? برامون کامنت بزارید??
#کارینو #مدرسه #مدرسه_خلاقیت #داستان #داستانک #داستانگويى #داستان_کوتاه #کتاب #قصه #قصه_گویی #والدین
#Carinoteam_ir
بیشتر...
تبلیغات