|
4 سال پیش
ali ashoori

.لحظه ها لحظه های آخر بود آخرین ناله های خواهر بود خواهری که میان بستر بود خنجری خشک دیده ای تر بو

.لحظه ها لحظه های آخر بود آخرین ناله های خواهر بود خواهری که میان بستر بود خنجری خشک دیده ای تر بو
.
لحظه ها لحظه های آخر بود
آخرین ناله های خواهر بود
خواهری که میان بستر بود
خنجری خشک و دیده ای تر بود
چقدر سینه اش مکدّر بود
.
دستش رو به قبله تا کرده
روی خود را به کربلا کرده
مجلس روضه را به پا کرده
باز هم یاد در ها کرده
یاد باغ گلی که پرپر بود
.
پلکهایش کمی تکان دارد
رعشه ای بین بازوان دارد
پوست نیروی استخوان دارد
یادگاری ز خیزران دارد
چشم از صبح خیره بر در بود
.
تا علی اکبرش اذان ندهد
سروِ قدش تا نشان ندهد
تا علمدار سایبان ندهد
تا حسینش ندیده جان ندهد
انتظارش چه گریه آور بود
#‌حسن_لطفی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
#‌وفات_حضرت_زینب #‌یازینب #‌زینب_کبری #‌اللهم_عجل_لولیک_الفرج #‌حاج_محمود_کریمی #‌فطرس #‌امامزاده_علی_اکبر_چیذر #‌فطرس_دات_آی_آر #‌چیذر #‌حسین_طاهری #‌سید_مجید_بنی_فاطمه #‌نریمان_پناهی #‌محمود_کریمی #‌محمودکریمی #‌روضه #‌ماه_رجب

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط