|
4 سال پیش
دبستان سلام فرشتگان یاسین
معرفی کتاب قسمت هایی از متن پاییز فصل آخر سال است دنبال تو می دویدم روی سرامیک های سرد سفید سالن
????
#معرفی_کتاب
قسمت هایی از متن پاییز فصل آخر سال است??
دنبال تو میدویدم. روی سرامیکهای سرد و سفید سالن. در آن سکوت ترسناکِ هزارساله. هن و هنِ نفسهایم با هرگام بلندتر در گوشم تکرار میشد و گلویم را تلخ میکرد. بخش پروازهای خارجی آن طرف بود. امام نه، مهرآباد بود انگار. و سالن پروازش هی دورتر میشد. رسیدم به گیت. پشتت به من بود، اما شناختمت. کت نیلیات تنات بود و چمدان به دست، منتظر و آرام ایستاده بودی. روشنی سالن به سفیدی میزد. فقط نور میدیدم و تو را. لکهای نیلی روی سفیدی مطلق. صدایت زدم. راه افتادی و دور شدی. سُر میخوردی روی سرامیکهای سالن. دویدم. دستم را دراز کردم و دستت را گرفتم. برگشتی. دستت توی دستم ماند و هواپیما پرید…
#كتاب
#كتاب_خوب_بخوانيم
#فرشتگان #سلام #دبستان #مدرسه_برتر
#زندگي_به_رنگ_سلام??❤️?
.
#اطلاعات کتاب
.
.
#پاییز_فصل-آخر_سال_است
#نویسنده: #نسیم_مرعشی
#انتشارات: #چشمه
تعداد صفحات: ۱۸۹
#قیمت چاپ نهم: ۱۴۰۰۰ تومان
#معرفی_کتاب
قسمت هایی از متن پاییز فصل آخر سال است??
دنبال تو میدویدم. روی سرامیکهای سرد و سفید سالن. در آن سکوت ترسناکِ هزارساله. هن و هنِ نفسهایم با هرگام بلندتر در گوشم تکرار میشد و گلویم را تلخ میکرد. بخش پروازهای خارجی آن طرف بود. امام نه، مهرآباد بود انگار. و سالن پروازش هی دورتر میشد. رسیدم به گیت. پشتت به من بود، اما شناختمت. کت نیلیات تنات بود و چمدان به دست، منتظر و آرام ایستاده بودی. روشنی سالن به سفیدی میزد. فقط نور میدیدم و تو را. لکهای نیلی روی سفیدی مطلق. صدایت زدم. راه افتادی و دور شدی. سُر میخوردی روی سرامیکهای سالن. دویدم. دستم را دراز کردم و دستت را گرفتم. برگشتی. دستت توی دستم ماند و هواپیما پرید…
#كتاب
#كتاب_خوب_بخوانيم
#فرشتگان #سلام #دبستان #مدرسه_برتر
#زندگي_به_رنگ_سلام??❤️?
.
#اطلاعات کتاب
.
.
#پاییز_فصل-آخر_سال_است
#نویسنده: #نسیم_مرعشی
#انتشارات: #چشمه
تعداد صفحات: ۱۸۹
#قیمت چاپ نهم: ۱۴۰۰۰ تومان
بیشتر...
تبلیغات