| 4 سال پیش afarineshzahedanbook

داستان های دوقلوهای خل وچل یک کتاب بود که دو تا پسر دوقلو مامانشان تویش زندگی می کردند مامانشان

داستان های دوقلوهای خل وچل یک کتاب بود که دو تا پسر دوقلو مامانشان تویش زندگی می کردند مامانشان
داستان‌های دوقلوهای خل‌وچل 1??یک کتاب بود که دو تا پسر دوقلو و مامانشان تویش زندگی می‌کردند. مامانشان اسمش تاریک بود. دوقلوها هم اسم‌هایشان خیلی شبیه هم. اسم یکی از قل‌ها بود خل، اسم آن یکی قل بود چل. این‌جوری بود که دوقلو شده بودند.
خل و چل عاشق جنگولک‌بازی بودند، عاشق اختراع چیزهای به‌دردنخور، عاشق پرت‌وپلاگفتن، جفنگ بافتن، عاشق خرابکاری، عاشق خیال‌بافی. از اینکه آدم شده بودند هم دل خوشی نداشتند. اگر عنکبوت بودند، می‌توانستند تار بتنند. اگر مگس بودند، ویزویز پرواز می‌کردند. اگر صندلی بودند، کسی بود که رویشان بنشیند و اگر کتاب بودند، یکی آن‌ها را دست می‌گرفت و می‌خواند. راستی‌راستی آدم به چه درد می‌خورد؟
#‌معرفی_کتاب #‌کتاب_خوب #‌پرفروش #‌مطالعه #‌کتاب_بخوانیم #‌آفرینش #‌فروشگاه_سبز #‌سیدنوید_سیدعلی_اکبر #‌نشر_هوپا #‌زاهدان #‌زاهدانیها #‌سیستان_و_بلوچستان #‌آینده_روشن_باخانواده_کتابخوان

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط