یه کم ببرمتون به قدیما لحاف های دست دوز مادربزرگا بوی نفت چراغهای خوراک پزی مادربزرگم هرجا میخواست

یه کم ببرمتون به قدیما?لحاف های دست دوز مادربزرگا و بوی نفت چراغهای خوراک پزی??
مادربزرگم هرجا میخواست بره اگه قرصهاشو یادش میرفت برداره بیشتر از یه ساعت نمیموند انقدر بهانه میگرفت تا برسونیمش.اسم قرصهارو از جلدش میشناخت مثلا قرص جلد قرمز استامینوفن کدئین بود و قرص روکش سبز مال درد معده.هیچوقت نتونست حرفمونو باورکنه جلد زرد بسته بندی جدید شرکتیه استامینوفن کدئینه، میگفت سردردم خوب نمیشه اون قرمزه رو میخوردم درد نداشتم.برای اینکه به خواستش برسه از نقطه ضعفمون استفاده میکردمیدونست وقت خواب دوس داریم دهاج سربکشیم
(مارندرانیها به این لحاف های دست دوز*دهاج*میگن خیلی سنگینه وقتی سرمیکشم انگار بختک میفته روم? ولی عاشق طرحهاشم و بعدچه خواب سبکی)
میگفت اگه قرص قرمزه رو برام بخرید میذارم دهاج سر بکشید.معمولا آخرهفته ها بعد مدرسه دنبال داروخونه ای میگشتم که استامینوفنش جلد قرمز داشته باشه??امیدوارم هممون مثل مادربزرگه به خواسته هامون چنگ بندازیم دو دستی?? #‌نمارستاق یکی از کوه های #‌آمل هست منطقه #‌ییلاقی .هنوز گازکشی نشده وسایل گرمایشی محدودی داره بخاری نفتی و چراغ های نفتی قدیمی که بهش علائدین میگیم برای گرما روشن میکنیم الانم آوردیمش بیرون تا چای دم کنیم?منظره روبروی این تراس کوه های سرسبزی داره که مالرو هست چراگاه گاو و گوسفنده دیدن طبیعت واین منظره انقدر روح نوازه که سرمارو به جون میخریم و بعد هفته ها برنامه ریزی و دنبال کردن اخبار هواشناسی(گرچه به آب و هوای شمال اعتمادی نیست)میایم یکی دوشب اینجا دورهم جمع میشیم??الانم به عشق دهاج عکس انداختما??
همه رو دوس دارم?❤