|
6 سال پیش
اصلا حس خونه تکونی ندارم این چند روز همش خسته بودم میفهمین خسته دیگه امروز زدم به سیم آخر صبح به
اصلا حس خونه تکونی ندارم
این چند روز همش خسته بودم میفهمین خسته?
دیگه امروز زدم به سیم آخر و صبح به زور کتک خودم رو از توی جام کشوندم بیرون و دوش گرفته و حسابی سرحال آمدم ،
ساعت ۹ صبح موزیک گذاشته و دیمبل دیمبو راه انداخته و همسرجان رو که ساعت ۳ شب خوابیده بود رو به زور (بخدا بدون کتک) بیدار کردم و صبحانه خوردیم
و همچنین خودمو مجبور کردم که با خودم؟ تنهایی بریم بیرون و با هم حسابی خوش بگذرونیم تا روحیه مون عوض بشه و استارت خونه تکونی رو ما هم دیگه کم کم بزنیم
انگار زیادی خوش گذشت باعث شد کلی خرید کنم اونم از نوع یهویی و بی حساب کتاب ... و در نتیجه با کارت خالی به خونه برگردم
درسته که خیلی کِیف داد
ولی از فردا قصد دارم خودم رو زندانی کنم
بیرون بی بیرون ?
تمومه!
.
حالا جایی هم میخوای بری برو
ولی چرا کارت پس اندازت رو میبری آخه!!!! ?
.
باید اضافه کنم که حقیقتش من از اونایی هستم که تمام ماه سرم توی حساب کتاب و برنامه ریزی مالی هست و فاز پس انداز و این حرفا برمیدارم حسابی. ولی توانایی اینکه همه برنامه ها رو توی یک روز به باد بدم رو دارا میباشم .. بله همچین آدم توانایی هستم ??? .
میبینم گاهی جناب همسر با یه نگاه بهت زده بهم میگه : تو به شدت غیرقابل پیش بینی هستی و توی افق محو میشه ....
.
هرچند خودمم هنوز نتونستم خودم رو بشناسم بعد از این همه سال زندگی مشترک ?
خب معلومه شوهرم با پنج سال زندگی مشترک عمرا بتونه روی من شناخت پیدا کنه ?
.
. .
عکس هم همینجوری برای خالی نبودن عریضه
پینوشت یک:
جدیدا نور تا وسطای پذیرایی میرسه و موجبات شادی من و گلدون ها رو فراهم میکنه
وای که چقدر بهار نزدیکه و من چقدر بیخیالم .
.
پینوشت دو :
مهمان نیز داریم ... فکر کنم آخرش مهمان هام میان و برام خونه تکونی میکنن ??
.
پینوشت سه :
آخ که چقدر مسرت بخش میتونه باشه که فقط روی مبل دراز بکشی و از حال و هوای دم عید لذت ببری .
.
پینوشت چهار :
خب دیگه من بلند شم برم دفتر حساب کتابم رو بیارم و برای ماه بعد برنامه ریزی مالی کنم ?
.
امروز دوشنبه
۷ اسفند ۹۶
#نوشته_های_گلی ??
#روزمرگی#روزمرگی_های_من#جریان_زندگی#انرژی_مثبت#حس_خوب
#روزمرگیها#روزمرگی_ها#خونه_تکونی#خانه_تکانی#عید#اسفند#بوی_عید#بهار_نزدیکه
#mood#rest#instaphoto#instapersia
این چند روز همش خسته بودم میفهمین خسته?
دیگه امروز زدم به سیم آخر و صبح به زور کتک خودم رو از توی جام کشوندم بیرون و دوش گرفته و حسابی سرحال آمدم ،
ساعت ۹ صبح موزیک گذاشته و دیمبل دیمبو راه انداخته و همسرجان رو که ساعت ۳ شب خوابیده بود رو به زور (بخدا بدون کتک) بیدار کردم و صبحانه خوردیم
و همچنین خودمو مجبور کردم که با خودم؟ تنهایی بریم بیرون و با هم حسابی خوش بگذرونیم تا روحیه مون عوض بشه و استارت خونه تکونی رو ما هم دیگه کم کم بزنیم
انگار زیادی خوش گذشت باعث شد کلی خرید کنم اونم از نوع یهویی و بی حساب کتاب ... و در نتیجه با کارت خالی به خونه برگردم
درسته که خیلی کِیف داد
ولی از فردا قصد دارم خودم رو زندانی کنم
بیرون بی بیرون ?
تمومه!
.
حالا جایی هم میخوای بری برو
ولی چرا کارت پس اندازت رو میبری آخه!!!! ?
.
باید اضافه کنم که حقیقتش من از اونایی هستم که تمام ماه سرم توی حساب کتاب و برنامه ریزی مالی هست و فاز پس انداز و این حرفا برمیدارم حسابی. ولی توانایی اینکه همه برنامه ها رو توی یک روز به باد بدم رو دارا میباشم .. بله همچین آدم توانایی هستم ??? .
میبینم گاهی جناب همسر با یه نگاه بهت زده بهم میگه : تو به شدت غیرقابل پیش بینی هستی و توی افق محو میشه ....
.
هرچند خودمم هنوز نتونستم خودم رو بشناسم بعد از این همه سال زندگی مشترک ?
خب معلومه شوهرم با پنج سال زندگی مشترک عمرا بتونه روی من شناخت پیدا کنه ?
.
. .
عکس هم همینجوری برای خالی نبودن عریضه
پینوشت یک:
جدیدا نور تا وسطای پذیرایی میرسه و موجبات شادی من و گلدون ها رو فراهم میکنه
وای که چقدر بهار نزدیکه و من چقدر بیخیالم .
.
پینوشت دو :
مهمان نیز داریم ... فکر کنم آخرش مهمان هام میان و برام خونه تکونی میکنن ??
.
پینوشت سه :
آخ که چقدر مسرت بخش میتونه باشه که فقط روی مبل دراز بکشی و از حال و هوای دم عید لذت ببری .
.
پینوشت چهار :
خب دیگه من بلند شم برم دفتر حساب کتابم رو بیارم و برای ماه بعد برنامه ریزی مالی کنم ?
.
امروز دوشنبه
۷ اسفند ۹۶
#نوشته_های_گلی ??
#روزمرگی#روزمرگی_های_من#جریان_زندگی#انرژی_مثبت#حس_خوب
#روزمرگیها#روزمرگی_ها#خونه_تکونی#خانه_تکانی#عید#اسفند#بوی_عید#بهار_نزدیکه
#mood#rest#instaphoto#instapersia
بیشتر...
تبلیغات