|
3 سال پیش
morteza karimzade

باز باران با تمام بی کسی های شبانه می خورد بر مرد تنها می چکد بر فرش خانه باز می آید صدای چک چک غم

باز باران با تمام بی کسی های شبانه می خورد بر مرد تنها می چکد بر فرش خانه باز می آید صدای چک چک غم
بازباران با تمام بي کسي هاي شبانه

ميخورد بر مرد تنها
مي چکد بر فرشخانه
باز مي آيد صداي چک چکغم
باز ماتم

من بهپشت شيشه تنهايي افتاده
نمي دانم ، نمي فهمم
کجاي قطره هاي بي کسيزيباست

نمي فهممچرا مردم نمي فهمند
که آن کودک که زير ضربه شلاق باران سخت مي لرزد
کجاي ذلتشزيباست
نمي فهمم

کجاي اشکيک بابا
که سقفي از گِل و آهن به زور چکمه باران
به روي همسرو پروانه هايمرده اش آرام باريده
کجايش بوي عشق و عاشقي دارد
نميدانم

نمي دانمچرا مردم نمي دانند
که باران عشق تنها نيست
صداي ممتدش در امتداد رنج ايندلهاست
کجاي مرگ ما زيباست
نمي فهمم

ياد آرمروز باران را
ياد آرم مادرم در کنج باران مرد
کودکي ده ساله بودم
مي دويدمزير باران ، از براي نان

مادرمافتاد
مادرم در کوچه هاي پست شهر آرام جان مي داد
فقط من بودم و باران و گِلهاي خيابان بود
نمي دانم
کجــــاي اين لجـــــن زيباست

بشنو ازمن کودک من
پيش چشم مرد فردا
که باران هست زيبا از براي مردم زيباي بالادست
و آن باران که عشق دارد فقط جاريست براي عاشقان مست

و باران من و تو درد و غم دارد
خدا هم خوب مي داند
که اينعدل زميني ، عدل کم دارد

#‌کارو #‌قدیمیها #‌کارو#‌موسیقی #‌ترانه #‌1779#‌بهروز_وثوقی #‌ویگن #‌ویدئو_کلیپ #‌کلیپ_غمگین #‌شعرناب#‌فیلم #‌عاشقانه_ها #‌اشعار #‌شعر_و_موسیقی_قول_وغزل #‌شعر_کوتاه #‌مرام #‌معرفت #‌مشتیا #‌عشقیا #‌عرقخورا #‌عرقخوری #

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط