|
4 سال پیش
بانوان سینما
امیلیا کلارک به تازگی طی نامه صمیمانه محبت آمیز از همه پرسنل بیمارستان از جمله مراقبان سلامت او،
#امیلیا_کلارک به تازگی طی نامه صمیمانه و محبت آمیز از همه پرسنل بیمارستان از جمله مراقبان سلامت او، پرستاران؛ پزشکان، بهیاران و همه آنهایی که بدن او را شست و شو دادند، استفراغ او را تمیز کردند و زندگی اش را نجات دادند تشکر کرد که در خبرگزاری The Sunday Times منتشر شده است.
.
کلارک در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ ، بین فیلمبرداری فصل های #بازی_تاج_و_تخت ، نیز نوشت که تحت جراحی مغز، ریکاوری شدید و مراقبت های ویژه ( آی سی یو) قرار گرفته است. او که چندی پیش به دلیل خونریزی مغزی تحت جراحی و درمان قرار گرفته بود.
.
کلارک در نامه خود این چنین نوشته بود: « خاطراتی که در نزد من عزیزترین خاطرات خواهند ماند آنهایی هستند که لبریز از ترس توام با احترام اند؛ خاطرات پرستاران و پزشکانی که آنها را به نام می شناسم؛ آن هم در هنگامی که هفته ها پس از اولین خونریزی مغزی، گذر زمان و رفت و آمد بیماران را در بیمارستان دولتی و تخصصی جراحی مغز و اعصاب ویکتور هورسلی وارد در میدان کووین لندن شاهد بودم.»
.
«پرستاری که به من توصیه کرد شاید، شاید نیاز به اسکن مغز داشته باشم در واقع جان من را نجات داد.»
.
کلارک در نامه جدید خود برای تشکر از خدمات بیمارستان دولتی، از یک متخصص بیهوشی تشکر کرد که به طرز معجزه آوری او و همه خانواده اش را می خنداند و در طول جریان بیهوشی برای عمل جراحی مغزی که قرار بود اتفاق بیفتد مدام با او حرف میزد و سپس همراه او به شمارش معکوس از ۱۰ پرداخت تا بیهوش شود.امیلیا از جراحش هم تشکر کرد که مهارت، فکر سریع و عزم راسخش جان او را نجات داد و هرگز اجازه نداد به مرگ نزدیک شود. او از پرستارانش نیز قدرانی ویژه کرد زیرا در زمانی که نمی توانسته بنشیند یا راه برود، بدنش را با اهتمام و عشق شست و شو می دادند.
.
کلارک در نامه خود نوشته بود: «از تمام نظافت چی هایی که وقتی لگن من روی زمین می افتاد زمین را تمیز می کردند شرمسار و خجلم زیرا مجبور بودند اتاق را با ضدعفونی کننده پاک کنند اما دوباره لبخند آرام بخشی بر لب می نشاندند و خاطرنشان می کردند که از این بدترش را هم دیده اند.»
.
او از آشپزهای بیمارستان هم تشکر کرد که ماهی او را با سس سفید و نخودفرنگی هر روز آماده می کردند؛ با وجود این که غذای مخصوص بچه ها بود.
.
کلارک نامه خود را با گفتن این جملات به پایان رساند: «در زمانی که هنگام درگیری شدید با ضایعات مغزی یا آفازی که منجر به کمبود آب بدن می شود رو به بهبودی بودم و نمی توانستم صحبت کنم، صدای بیماری را در تخت کنارم می شنیدم که لحظات پایانی زندگی اش را سپری می کرد.»
.
ادامه در کامنت ها✅
.
کلارک در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ ، بین فیلمبرداری فصل های #بازی_تاج_و_تخت ، نیز نوشت که تحت جراحی مغز، ریکاوری شدید و مراقبت های ویژه ( آی سی یو) قرار گرفته است. او که چندی پیش به دلیل خونریزی مغزی تحت جراحی و درمان قرار گرفته بود.
.
کلارک در نامه خود این چنین نوشته بود: « خاطراتی که در نزد من عزیزترین خاطرات خواهند ماند آنهایی هستند که لبریز از ترس توام با احترام اند؛ خاطرات پرستاران و پزشکانی که آنها را به نام می شناسم؛ آن هم در هنگامی که هفته ها پس از اولین خونریزی مغزی، گذر زمان و رفت و آمد بیماران را در بیمارستان دولتی و تخصصی جراحی مغز و اعصاب ویکتور هورسلی وارد در میدان کووین لندن شاهد بودم.»
.
«پرستاری که به من توصیه کرد شاید، شاید نیاز به اسکن مغز داشته باشم در واقع جان من را نجات داد.»
.
کلارک در نامه جدید خود برای تشکر از خدمات بیمارستان دولتی، از یک متخصص بیهوشی تشکر کرد که به طرز معجزه آوری او و همه خانواده اش را می خنداند و در طول جریان بیهوشی برای عمل جراحی مغزی که قرار بود اتفاق بیفتد مدام با او حرف میزد و سپس همراه او به شمارش معکوس از ۱۰ پرداخت تا بیهوش شود.امیلیا از جراحش هم تشکر کرد که مهارت، فکر سریع و عزم راسخش جان او را نجات داد و هرگز اجازه نداد به مرگ نزدیک شود. او از پرستارانش نیز قدرانی ویژه کرد زیرا در زمانی که نمی توانسته بنشیند یا راه برود، بدنش را با اهتمام و عشق شست و شو می دادند.
.
کلارک در نامه خود نوشته بود: «از تمام نظافت چی هایی که وقتی لگن من روی زمین می افتاد زمین را تمیز می کردند شرمسار و خجلم زیرا مجبور بودند اتاق را با ضدعفونی کننده پاک کنند اما دوباره لبخند آرام بخشی بر لب می نشاندند و خاطرنشان می کردند که از این بدترش را هم دیده اند.»
.
او از آشپزهای بیمارستان هم تشکر کرد که ماهی او را با سس سفید و نخودفرنگی هر روز آماده می کردند؛ با وجود این که غذای مخصوص بچه ها بود.
.
کلارک نامه خود را با گفتن این جملات به پایان رساند: «در زمانی که هنگام درگیری شدید با ضایعات مغزی یا آفازی که منجر به کمبود آب بدن می شود رو به بهبودی بودم و نمی توانستم صحبت کنم، صدای بیماری را در تخت کنارم می شنیدم که لحظات پایانی زندگی اش را سپری می کرد.»
.
ادامه در کامنت ها✅
بیشتر...
تبلیغات