|
3 سال پیش
آشپزی Art

در یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم همینکه توی دلم خواندم

در یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم همینکه توی دلم خواندم
در یک‌جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم همینکه توی دلم‌خواندم سه عموی، یکی گفت بلند بگو گفتم یک کلمه‌ی سه حرفیست، از همه چیز برتر است!
حاجی گفت: پول
تازه عروس مجلس گفت :عشق
شوهرش گفت : یار
کودک دبستانی گفت: علم
حاجی پشت سرهم گفت: پول، اگه نمیشه سکه،طلا
گفتم: حاجی اینا نمیشه
گفت : پس بنویس مال
گفتم: بازم نمیشه
گفت: جاه
خسته شدم با تلخی گفتم‌نه نمیشه
دیدم همه ساکت شدن
مادربزرگ گفت: مادرجان، عمر
سیاوش که تازه از سربازی برگشته بود‌گفت: کار
دیگری خندید و گفت وام
یکی از ان وسط بلند گفت: وقت
یکی گفت :آدم
خنده تلخی کردم‌و گفتم نه
اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی
حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست درنمی آید!!! باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی.
بدون آن همه چیز بی معناست!!!
هرکس جدول زندگی خود را دارد
هنوز به آن‌کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم.
شاید کودک برهنه بگوید: کفش
کشاورز بگوید: برف
لال بگوید: حرف
کر بگوید :صدا
نابینا بگوید : نور
و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت:
خدا...

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط