...
سلام به همگی.
انقدر داستان داشتیم این مدت که من ،
که به گفته ی دوستان و آشناها بمب انرژی مثبت و امیدم!
کاملا کم آوردم.
با این حال هنوز زنده ایم و هنوز نفس میکشیم پس چاره ای جز ادامه دادن نداریم.

پ.ن : حداقل جنگ نشد رفقا! من میترسیدم از مردنِ هزاران هزار آدم بی گناه ! هنوزم میترسم... ولی حداقل یه کم الان اوضاع آرومه.

پ.ن تر: برای فوت هموطنانمون تو حادثه ی سقوط هواپیما و همه ی اتفاق های بدی که این مدت افتاد ،
متاسف ام و غمگین.خداوند به روحشون آرامش بده.?
.
.
پ.ن تر : خفه کردم خودمو با ترانه های غمگین و پادکست و اینها! شما ها چی کار میکردین این مدت! چی گوش میدادین که آروم بشین!؟
.
.
.
#‌هواپیما
#‌بویینگ
#‌کرمان
#‌اتوبوس
#‌جنگ
#‌ترانه
#‌غم