خاطرات کودکی را می کنم تکرار هر شب می روم دایم به سوی اشکور انگار هر شب می زنم صفحه به صفحه آلبومی

خاطرات کودکی را می کنم تکرار هر شب می روم دایم به سوی اشکور انگار هر شب می زنم صفحه به صفحه آلبومی
خاطرات کودکی را می‌کنم تکرار هر شب
می‌روم دایم به سوی اشکور انگار هر شب
می‌زنم صفحه به صفحه آلبومی از آن زمان را
بدین سان لحظه‌ها را می‌کنم احضار هر شب
خفته‌ام در خواب کابوس‌وار این روزها اما
برای لمس رویا می‌شوم بیدار هر شب
به یاد صحنه‌های مانده در افکار خود
مروری می‌‌کنم با خویش بی‌آزار هر شب
تماشا کن برای دیدن آن یادگاران
چگونه می‌کنم مهتاب را وادار هر شب
تمام روزهای ناگزیر بی تو بودن را فراموش
بدین امید که با تو می‌کنم افطار هر شب
دلم قدر تمام آسمانت اشک می‌خواهد
که با هجرت شود گریه‌ی دل بسیار هر شب
خالی از احساس و فارغ از عواطف، روزگارم
ببین با عکسی از کوهت شوم سرشار هر شب
دگرگون می‌شود احوال فرزندت چه آسان
که آغوشت برایش می‌شود جادار هر شب
اشکور روبه‌رو، غم‌هایم پشت‌سر تا همیشه
دلم خوش می‌شود مانوس با اشعار هر شب
.
. ✍#‌حمید_حسن‌زاده_کندسری
.
.
.
.
.
.
.

#‌ایران #‌گیلان #‌رودسر #‌رحیم_آباد #‌اشکور #‌اشکورات #‌سفیدآب #‌آغوزبن_کندسر #‌فندق #‌گل_گاوزبان #‌روستا #‌ییلاق #‌کلاچای #‌املش #‌لاهیجان #‌لنگرود #‌چابکسر #‌رامسر #‌مازندران #‌گیلک #‌کشاورز #‌ده #‌دهات #‌گردشگری #‌طبیعت #‌طبیعتگردی #‌عکس_طبیعت #‌شعر_گیلکی

#‌aqouzbonkandsar

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط