|
3 سال پیش
elnaz Habibi

روز دختر بود با خودم فکر می کردم برای تبریک این روز ارزشمند چه پستی بذارم چی بگم فقط جملاتی بود

روز دختر بود با خودم فکر می کردم برای تبریک این روز ارزشمند چه پستی بذارم چی بگم فقط جملاتی بود
سلام
روز دختر بود.با خودم فکر می کردم برای تبریک این روز ارزشمند چه پستی بذارم و چی بگم و فقط جملاتی بود که توی ذهنم مغلطه میکرد (ساکت ، بلند نخند، درست راه برو، تو که حقی نداری ، خودش حالش خوب میشه، تحمل کن ، اغواگر باش ، باهوش باش ، سیاست داشته باش، زرنگ باش ...و آخ که تمومی نداشت و نداره ،غمگین تر از این حرف ها بودم برای تبریک به خاطر تموم زخم ها و دردهایی که طی سالها به جرم دختر بودن تجربه کردیم،تموم فشارهای کمر شکنی که تحمل کردیم بخاطر تهمت هایی که شنیدیم و به دروغ و دلسوزی ،دم نزدیم. بی گناه متهم شدن هامون که تمومی نداشت و ما باهاشون بزرگ می شدیم.
یادم اومد چطور آرزو،امنیت،امید و عشق در ما خفه شد هر بار به بهونه ای...یک بار به خاطر عشقی خودخواهانه،یک بار به نیت دلسوزی و خیرخواهی،یک بار با خشونت و هربار هزار بار مردیم انگار ویا کشتنمون انگار!
اما خداوند به جان کوچک ما عجب قدرتی بخشیده که ایستادیم و زخم هایمان را به جان کندن مرهم گذاشتیم و هر روز طبق عادت مثل مسواک زدن پماد بی تفاوتی زدیم به درد بی درمان چرا که می خواستیم زنده باشیم و عشق را بفهمیم.چرا که نمی خواستیم این رنج ها از ما موجوداتی بسازد که حتی به خودمان هم رحم نمی کنیم
که البته (رحم)گاهی برد بود و گاهی باخت.
در این روز تشکر می کنم از مردانی که در هرجایگاهی پدر،برادر،همسر و ... اجازه دادند این جنس حساس و لطیف،محترم باشد و بشکفد.

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط