|
5 سال پیش
خاطرات جای خالیِ افرادی که دیگه با ما زندگی نمیکنن میخوام راجع به سه نفر از عزیزانم بگم که تقریبا هم
#خاطرات
جای خالیِ
افرادی که دیگه با ما زندگی نمیکنن
.
میخوام راجع به سه نفر از عزیزانم بگم که تقریبا همسن بودن و یک وجه اشتراک دیگه این بوده که با بیماری از این دنیا پر کشیدن ...
از این بیمارستان به اون بیمارستان
از این دکتر به اون دکتر ارجاع داده شدن و
آخرین عکس هایی که ازشون باقی مونده با روپوش های صورتی بیمارستانی بوده
.
.
خاله سیمای همیشه همراهم ...
همیشه حرص میخورد تا ما انسانی کامل باشیم، تجربه هایی ازش یاد گرفتم که هرگز کسی بهم یاد نداد ...
برام مثل یک معلم بود و هزاران خاطره ازش دارم
اواخر ماه صفر بود که برای همیشه از بین ما رفت
با اینکه قبل از خاکسپاریش چهره اش رو دیدم و شنیدم جیغ ها و شیون هایی که اسمش رو صدا میزدن ... سیماااا ...
با این حال باورم نمیشه مُرده ... گاهی تصور میکنم ازدواج کرده و رفته به کشوری دوررررر و شاید فقط ما ازش خبر نداریم
.
.
عمه مینای صبور و مهربونم ...
اولین قرآن زندگیم رو واسه ی تولدم ازش هدیه گرفتم فکر کنم پنجم دبستان بودم یادم میاد سعی کردم سوره ی یس رو حفظ کنم ولی فقط تا آیه ی پنج یا شش پیش رفتم ...
دومین سالیه که بین ما نیست و امروز سالگرد نبودنشه
نمیفهمم چطور انقدر زمان زود میگذره
باورم نمیشه که توی جشن های خانوادگی دیگه کادویی از عمه مینا در کار نیست تا همه بلند و یکصدا بگیم : عمه مینا ... عمه مینا ... .
.
.
. .
زندایی فرخنده ی عزیزم ..
روز عروسیش یکی از ساقدوشها بودم ،
توی اون حال و هوای بچگی ، بزرگترین مسئولیتی که حس میکردم باید به نحو احسن انجام بدم گرفتن دنباله ی لباس عروسش بود..
و روز پر کشیدنش بزرگترین مسئولیت رو گرفتن بازوی دخترش میدونستم و الان ...
باورم نمیشه که چهل روزه بین ما نیست
.
.
.
ممنون میشم صلواتی نثار روح عزیزانم بفرمایید ?
شاید پست موقت؛
دلم نمیاد پست غمگین و یادآوری از ناراحتی ها توی پیجم داشته باشم
و با خودم قرار گذاشته بودم پیجم پر باشه از شادی ها، روزهای خوب، خاطرات خوب و مثبت نگری ها
ولی به هرحال زندگی مجموعه ای از روزهای تلخ و شیرینه ... روزهایی کاملا واقعی .
مهر ۱۳۹۸ .
#عکاسی_گلی?
#مرگ
#عکاسی#خانه_مقدم#موزه_مقدم
#photography#photobyme#photos #akasiazad #akas_baashi #ipixell #ipixell_iran#instadaily#dailypics
جای خالیِ
افرادی که دیگه با ما زندگی نمیکنن
.
میخوام راجع به سه نفر از عزیزانم بگم که تقریبا همسن بودن و یک وجه اشتراک دیگه این بوده که با بیماری از این دنیا پر کشیدن ...
از این بیمارستان به اون بیمارستان
از این دکتر به اون دکتر ارجاع داده شدن و
آخرین عکس هایی که ازشون باقی مونده با روپوش های صورتی بیمارستانی بوده
.
.
خاله سیمای همیشه همراهم ...
همیشه حرص میخورد تا ما انسانی کامل باشیم، تجربه هایی ازش یاد گرفتم که هرگز کسی بهم یاد نداد ...
برام مثل یک معلم بود و هزاران خاطره ازش دارم
اواخر ماه صفر بود که برای همیشه از بین ما رفت
با اینکه قبل از خاکسپاریش چهره اش رو دیدم و شنیدم جیغ ها و شیون هایی که اسمش رو صدا میزدن ... سیماااا ...
با این حال باورم نمیشه مُرده ... گاهی تصور میکنم ازدواج کرده و رفته به کشوری دوررررر و شاید فقط ما ازش خبر نداریم
.
.
عمه مینای صبور و مهربونم ...
اولین قرآن زندگیم رو واسه ی تولدم ازش هدیه گرفتم فکر کنم پنجم دبستان بودم یادم میاد سعی کردم سوره ی یس رو حفظ کنم ولی فقط تا آیه ی پنج یا شش پیش رفتم ...
دومین سالیه که بین ما نیست و امروز سالگرد نبودنشه
نمیفهمم چطور انقدر زمان زود میگذره
باورم نمیشه که توی جشن های خانوادگی دیگه کادویی از عمه مینا در کار نیست تا همه بلند و یکصدا بگیم : عمه مینا ... عمه مینا ... .
.
.
. .
زندایی فرخنده ی عزیزم ..
روز عروسیش یکی از ساقدوشها بودم ،
توی اون حال و هوای بچگی ، بزرگترین مسئولیتی که حس میکردم باید به نحو احسن انجام بدم گرفتن دنباله ی لباس عروسش بود..
و روز پر کشیدنش بزرگترین مسئولیت رو گرفتن بازوی دخترش میدونستم و الان ...
باورم نمیشه که چهل روزه بین ما نیست
.
.
.
ممنون میشم صلواتی نثار روح عزیزانم بفرمایید ?
شاید پست موقت؛
دلم نمیاد پست غمگین و یادآوری از ناراحتی ها توی پیجم داشته باشم
و با خودم قرار گذاشته بودم پیجم پر باشه از شادی ها، روزهای خوب، خاطرات خوب و مثبت نگری ها
ولی به هرحال زندگی مجموعه ای از روزهای تلخ و شیرینه ... روزهایی کاملا واقعی .
مهر ۱۳۹۸ .
#عکاسی_گلی?
#مرگ
#عکاسی#خانه_مقدم#موزه_مقدم
#photography#photobyme#photos #akasiazad #akas_baashi #ipixell #ipixell_iran#instadaily#dailypics
بیشتر...
تبلیغات