|
5 سال پیش
Farshad Monshizadeh TehraniRoad to Osh from Bishkek هوا اینجا از ساعت پنج نیم روشن میشه زود بیدار شدیم رهسپار ترمینال ماشین
Road to Osh from Bishkek
هوا اینجا از ساعت پنج و نیم روشن میشه زود بیدار شدیم و رهسپار ترمینال ماشین های اُش دومین شهر بزرگ کشور #قرقیزستان. سر قیمت دوباره چونه زنی شروع شد بالاخره با تلاش های فراوان به رقم ۴۳۵۰ سم راننده پیدا شد اسمش تیمور بود بر خلاف پامیر کم حرف بود ولی راننده تیزتری بود از آنجاییکه راهمون خیلی دور بود حدود ششصد و شصت کیلومتر را باید طی می کردیم راننده باید علاوه بر تند رفتن حواسش به دوربین های جاده و پلیس های رشوه گیر نیز بود.
@farshadtravels
منظره جاده بعد از خروج از #بیشکک مناظر عین #طبیعت جاده چالوس شد اما رنگ رودخانه شفافتد و آب تمیزتر و طبیعت پاکیزه تر چون اجازه پارک کردن و اطراق کردن نمی دادند طبیعت آنچنان دلربایی می کرد که ما لحظه شماری می کردیم تیمور توقف کند معمولا قسمتهای کمی از جاده هایشان برای توقف فضا دارند و پلیس جریمه می کند بلدم نبودیم بهش بگیم برای عکاسی نگه داره خلاصه به بهانه توالت بهش گفتیم وایسه در این لحظه در بالاترین نقطه جاده بودیم که یک دفعه تونل ظاهر شد تیمور اشاره کرد اونور تونل. ولی طبیعت قشنگه اینورش بود خلاصه بعد از تونل گفتیم بره دستشویی نداریم تا رسیدیم یه جایی که اصلا نمیشد هیچ رقمه از کنارش بی تفاوت گذشت تیمور نگه داشت ته منظره جلوی چشمانمون بود رودخانه و کوههای برفی و یورت عشایر و گله اسب. خدایا واقعا شکرت بابت این الطافت
پیرمردی قرقیز صاحب این گله اسب بود با پانتومیم ما را متوجه کرد به اسبهازیاد نزدیک نشیم وقت دوشیدنشون بود من که تا حالا چنین منظره ای ندیدم خانمش مشغول به این کار شد و ما در آن دشت زیبا محو این صدا و منظره بی بدیل. به تیمور گفته بودیم پنج دقیقه عکس بگیریم ولی وقتی به خودمون اومدیم نیم ساعت گذشته بود
خلاصه با تعارف میوه خشک و آجیل از دلش درآوردیم در مسیر کوهستانهای بلند و رودهای جاری و دشت های سرسبز و زمین های کشاورزی رو پیمودیم حوالی غروب بود که من از یادداشتهام که قبل از سفر نوشته بودم مناره بلند شهر اوزگن را پیدا کردم به احمد و هانیه گفتم و قرار شد یه کمی اضافه به تیمور پول بدیم تا اینجا رو هم ببینیم توضیحات تاریخی این بنا رو هم در کانال تلگرام خواهم گذاشت
حدود ۹ شب رسیدیم شهر اُش. دقیقا لحظه ورودمون چراغ های شهر را به افتخارمون روشن کرد تیمور به روسی یه چیزی گفت که فک کنم همین مضمون را داشت بعد از چک این هاستل سوپ و نودل که از ایران آورده بودیم را خوردیم و خوابیدیم...
#farshadtravels #travel #travelblog #travelblogger #osh #kyrgyzstan
#سفر #سفرنامه #طبیعتگرد #طبیعتگردی #هیچهایک #گردشگر
هوا اینجا از ساعت پنج و نیم روشن میشه زود بیدار شدیم و رهسپار ترمینال ماشین های اُش دومین شهر بزرگ کشور #قرقیزستان. سر قیمت دوباره چونه زنی شروع شد بالاخره با تلاش های فراوان به رقم ۴۳۵۰ سم راننده پیدا شد اسمش تیمور بود بر خلاف پامیر کم حرف بود ولی راننده تیزتری بود از آنجاییکه راهمون خیلی دور بود حدود ششصد و شصت کیلومتر را باید طی می کردیم راننده باید علاوه بر تند رفتن حواسش به دوربین های جاده و پلیس های رشوه گیر نیز بود.
@farshadtravels
منظره جاده بعد از خروج از #بیشکک مناظر عین #طبیعت جاده چالوس شد اما رنگ رودخانه شفافتد و آب تمیزتر و طبیعت پاکیزه تر چون اجازه پارک کردن و اطراق کردن نمی دادند طبیعت آنچنان دلربایی می کرد که ما لحظه شماری می کردیم تیمور توقف کند معمولا قسمتهای کمی از جاده هایشان برای توقف فضا دارند و پلیس جریمه می کند بلدم نبودیم بهش بگیم برای عکاسی نگه داره خلاصه به بهانه توالت بهش گفتیم وایسه در این لحظه در بالاترین نقطه جاده بودیم که یک دفعه تونل ظاهر شد تیمور اشاره کرد اونور تونل. ولی طبیعت قشنگه اینورش بود خلاصه بعد از تونل گفتیم بره دستشویی نداریم تا رسیدیم یه جایی که اصلا نمیشد هیچ رقمه از کنارش بی تفاوت گذشت تیمور نگه داشت ته منظره جلوی چشمانمون بود رودخانه و کوههای برفی و یورت عشایر و گله اسب. خدایا واقعا شکرت بابت این الطافت
پیرمردی قرقیز صاحب این گله اسب بود با پانتومیم ما را متوجه کرد به اسبهازیاد نزدیک نشیم وقت دوشیدنشون بود من که تا حالا چنین منظره ای ندیدم خانمش مشغول به این کار شد و ما در آن دشت زیبا محو این صدا و منظره بی بدیل. به تیمور گفته بودیم پنج دقیقه عکس بگیریم ولی وقتی به خودمون اومدیم نیم ساعت گذشته بود
خلاصه با تعارف میوه خشک و آجیل از دلش درآوردیم در مسیر کوهستانهای بلند و رودهای جاری و دشت های سرسبز و زمین های کشاورزی رو پیمودیم حوالی غروب بود که من از یادداشتهام که قبل از سفر نوشته بودم مناره بلند شهر اوزگن را پیدا کردم به احمد و هانیه گفتم و قرار شد یه کمی اضافه به تیمور پول بدیم تا اینجا رو هم ببینیم توضیحات تاریخی این بنا رو هم در کانال تلگرام خواهم گذاشت
حدود ۹ شب رسیدیم شهر اُش. دقیقا لحظه ورودمون چراغ های شهر را به افتخارمون روشن کرد تیمور به روسی یه چیزی گفت که فک کنم همین مضمون را داشت بعد از چک این هاستل سوپ و نودل که از ایران آورده بودیم را خوردیم و خوابیدیم...
#farshadtravels #travel #travelblog #travelblogger #osh #kyrgyzstan
#سفر #سفرنامه #طبیعتگرد #طبیعتگردی #هیچهایک #گردشگر
بیشتر...
تبلیغات
تبلیغات
مطالب مرتبط
