برای من بنویسید از زمستونی که....!!!!
.
.
.
کل زمستونم رو در این عکس دوست دارم...
اونروز که پاشدم بزنم به طبیعت،تنها بودم...
واقعا هم دلم ی روز تنهایی رو میطلبید...
ولی خب فکر کردم شاید سخت باشه...
حالا دیگ رفته بودم...
فقط چنتا بیسکوییت و یک بخاری زنگ زده که سال اول کومه ی پیرمردی واسم از ضایعات ساخت که پولشو هم نگرفت....
و یک کتری که البته اون طرفش له شد از بس تو ماشین میرقصه رو هوا?
و یک صندلی?
توی مسیر داشتم تصور میکردم اونروزمو...
زمانبندی میکردم...
کی چای درست کنم؟؟
کجا بشینم؟؟
چنتا بیسکوییت دارم؟؟
چطوری عکس بگیرم از خودم که استوری درآد??
.
.
شد که رسیدم به ی جای بکر و ی پاتوق همیشگی....
اتیشو ک روشن کردم چای هم گذاشتم
برم که بیسکوییتهارو بزنم،سروکله این سگ پیدا شد?
البته بار دومی بود که اینجا میدیدمش...
انگار سالیانه،زمستونهای زیادی و بهارهاست که منتظر کسیه?
اول خوشحال شدم که امروز تنها نیستم بعد که اومد جلوتر دیدم حسابی گرسنشه...
بیسکوییتها نصیب ایشان شد?
بعد اومد کنار بخاری جای کمی گرمتر که بخابه...
رفتم باهاش عکس بندازم که از صندلیم کمک گرفتم...
۱۰ تا عکس رو خراب کرد که البته حق داشت...
حد فاصل این زمان صندلیم با نم و بارش برف خیس شد...
که جای برای نشستن نبود دگر...
نه بیسکوییتی بود و نه صندلی
امیدم چای بود که با سرعت هرچه...
بله...
لیوان نداشتم...
فقط با چای دستهای یخ زدمو شستم...
و برگشتم...
تو راه برگشت به کومه به این نتیجه رسیدم؛
کسی رو که دلش با یکی دیگست رو تو تنهاییت راه نده??
بزار منتظر بمونه حتی تو سرما☺
.
.
.
پ.ن:(نتیجه بنده در مورد حیوانات صدق نمیکند مخصوصا سگها را دوست داشته باشید لطفا)
#‌حیوانات#‌زمستون#‌کروناویروس #‌سگ
#‌dog#‌camp#‌jungle_boy #‌forest #‌tourist #‌snow#‌winter