|
4 سال پیش
hesse khoobe asheghi
سرمو روی شونش گذاشتم ،به قاب عکس سه نفره مون ،همون کادوی کامیار که به دیوار اتاق زدم ، نگاه کردم ،
❤️❤️❤️❤️❤️
سرمو روی شونش گذاشتم ،به قاب عکس سه نفره مون ،همون کادوی کامیار که به دیوار اتاق زدم ، نگاه کردم ، تمام اتفاقات این مدت مثل یه فیلم جلوی چشمام پلی شد ، از لحظه ای که تو بیمارستان چشم باز کردم و امید رو به چشم برادرم دیدم و هم خونش شدم تا وقتی که فهمیدم عاشقشم ، یه عشق بی حد و حساب ، کم کم به مرز دیوانگی رسیدم ، یه دیوانگی بی حد و مرز تا بفهمم که امید هم عاشقمه . تک تک لحظات قشنگی که باهاش گذروندم ، تمام اولین های که باهاش تجربه کردم ،آرامشی که همیشه تو آغوشش داشتم ، نوازش ها و بوسه هایش ، شب رمانتیکی که برام ساخت تا ازم خواستگاری کنه ،شب تولدم که بدنم رو در اختیارش قرار دادم و هیچ وقت از کارم پشیمون نشدم چون بهش اطمینان داشتم ، تا اولین شبی که رسماً زنش شدم
❤️آخ از اون شب بی تکرار زندگیم ❤️ حتی تلخی دوره ی سرطانم که یک دم تنهام نزاشت .بودنش در کنارم ،همیشه لحظات سخت زندگی و برام آسون کرد.عشقش به من قدرت ماندن و مبارزه کردن داد و بهانه ای شد برای زندگی کردن . ما با صبوری وبخشش ،تمام لحظات و اتفاقات خوب و بد را پشت سر گذاشتیم ، تا آراد به زندگیمون رنگ و بوی تازه ای بده ،تا همین لحظه که تو بغلمه و عشقم کنارم نشسته و آرامش دارم واین آرامشم را مدیون امیدم. دیدار ما تصادف بود یا اتفاق مهم نیست ، مهم اینه که خیلی به موقع عشق به سراغمون اومد .
مهم اینه که به عشق ایمان داشتیم ، مهم اینه که ما همدیگه رو با تمام وجود خواستیم . و البته خدایی که تو تمام ثانیه هامون حضورش حس میشد . خدایی که پدر و مادرم رو خیلی زود ازم گرفت ولی نزاشت طعم تنهایی و بی کسی رو بچشم ،خدایی که یه عشق واقعی بهم هدیه داد تا معنی واقعی زندگی رو در کنارش درک کنم
الان که دریای پر تلاطم زندگیم رنگ آرامش گرفته ، حس خیلی خوبی دارم ، با این حس مطمئنم که امید بهترین اتفاق زندگیمه این حس ،
حس خوب عاشقی
به قلم :سارا
پایان
#حسِ_خوب_عاشقی
#پایان_خوش❤ #زندگی #عشقولانه #تهرانیها #خبرآنلاین #بازیگران_محبوب #خواننده #رمان_عاشقانه #امید #نگارم #مخاطب_خاص❤ #موفقیت_در_زندگی
سرمو روی شونش گذاشتم ،به قاب عکس سه نفره مون ،همون کادوی کامیار که به دیوار اتاق زدم ، نگاه کردم ، تمام اتفاقات این مدت مثل یه فیلم جلوی چشمام پلی شد ، از لحظه ای که تو بیمارستان چشم باز کردم و امید رو به چشم برادرم دیدم و هم خونش شدم تا وقتی که فهمیدم عاشقشم ، یه عشق بی حد و حساب ، کم کم به مرز دیوانگی رسیدم ، یه دیوانگی بی حد و مرز تا بفهمم که امید هم عاشقمه . تک تک لحظات قشنگی که باهاش گذروندم ، تمام اولین های که باهاش تجربه کردم ،آرامشی که همیشه تو آغوشش داشتم ، نوازش ها و بوسه هایش ، شب رمانتیکی که برام ساخت تا ازم خواستگاری کنه ،شب تولدم که بدنم رو در اختیارش قرار دادم و هیچ وقت از کارم پشیمون نشدم چون بهش اطمینان داشتم ، تا اولین شبی که رسماً زنش شدم
❤️آخ از اون شب بی تکرار زندگیم ❤️ حتی تلخی دوره ی سرطانم که یک دم تنهام نزاشت .بودنش در کنارم ،همیشه لحظات سخت زندگی و برام آسون کرد.عشقش به من قدرت ماندن و مبارزه کردن داد و بهانه ای شد برای زندگی کردن . ما با صبوری وبخشش ،تمام لحظات و اتفاقات خوب و بد را پشت سر گذاشتیم ، تا آراد به زندگیمون رنگ و بوی تازه ای بده ،تا همین لحظه که تو بغلمه و عشقم کنارم نشسته و آرامش دارم واین آرامشم را مدیون امیدم. دیدار ما تصادف بود یا اتفاق مهم نیست ، مهم اینه که خیلی به موقع عشق به سراغمون اومد .
مهم اینه که به عشق ایمان داشتیم ، مهم اینه که ما همدیگه رو با تمام وجود خواستیم . و البته خدایی که تو تمام ثانیه هامون حضورش حس میشد . خدایی که پدر و مادرم رو خیلی زود ازم گرفت ولی نزاشت طعم تنهایی و بی کسی رو بچشم ،خدایی که یه عشق واقعی بهم هدیه داد تا معنی واقعی زندگی رو در کنارش درک کنم
الان که دریای پر تلاطم زندگیم رنگ آرامش گرفته ، حس خیلی خوبی دارم ، با این حس مطمئنم که امید بهترین اتفاق زندگیمه این حس ،
حس خوب عاشقی
به قلم :سارا
پایان
#حسِ_خوب_عاشقی
#پایان_خوش❤ #زندگی #عشقولانه #تهرانیها #خبرآنلاین #بازیگران_محبوب #خواننده #رمان_عاشقانه #امید #نگارم #مخاطب_خاص❤ #موفقیت_در_زندگی
بیشتر...
تبلیغات