|
4 سال پیش
سعيد آزاد

آزادنوشت پنجاه دو سالمه هشتاد یکی کار دارم این را مادرم گفت، رمز کارت عابر بانکش بود، از روی کتا

آزادنوشت پنجاه دو سالمه هشتاد یکی کار دارم این را مادرم گفت، رمز کارت عابر بانکش بود، از روی کتا
#‌آزادنوشت
.
پنجاه و دو سالمه هشتاد و یکی کار دارم
.
این را مادرم گفت، رمز کارت عابر بانکش بود، از روی کتاب قبلی‌ام روشی برای خودش پیدا کرده بود که اعداد را حفظ کند، خندیدم و کارت را گرفتم که از حسابش پول جابجا کنم،
خودش حوصله این کارها را ندارد، از یادگرفتن هم گریزان شده ،
البته من اینطور فکر میکردم ، تا اینکه دیدیم چند غذای جدید از دوستانش یادگرفته و با تلاش تمام پخته،
کیک خانگی میپزد، هرچند به سختی، میرزا قاسمی یادگرفته و چند نوع دلمه جدید درست میکند،
به قول خودش من #‌گربه آشپزخانه‌ام، از بچگی همینطوری بودم، ناخنک زدن را دوست داشتم و دارم ، آن روز هم مشغول همین عادت ديرينه بودم که گفت "بالاخره پختم"، #‌دلمه بادمجان را میگفت، "میخواستم به خودم ثابت کنم میتونم" ، این را هم به خودش گفت
همان وقت بود که فهمیدم از همه نوع یادگرفتن گریزان نشده، فقط این ابزار تكنولوژی را دوست ندارد،
تلفن را دوست دارد آن هم فقط چون از پشتش صدای مادرش را میشنود، اینترنت را هم دورا دور دوست دارد چون فهمیده اعضای خانواده ارتباط دارند آنجا، اما تلاشی برای یادگرفتنش نمیکند،
عابر بانک و بانک و اینها را اصلا دوست ندارد، عوضش به صندوق قرض الحسنه محل زیاد سر میزند،
همه اینها را که کنار هم گذاشتم فهمیدم مادرم از هرچیزی که زمخت باشد طرف مقابلش انسان واقعی نباشد گریزان است،
عابر بانک که یک هیولای آهنی متصل به برق و پول است را اصلا دوست ندارد، باجه بانکی که کارمندش نامهربان و غریبه باشد را هم ،
این دوست نداشتن را با یادنگرفتن نشان میدهد،
بله
پیام مادرم ساده بود و صریح:

اگر کسی تو را یاد نمیگیرد، اگر نمیخواد تو را بلد باشد ، اگر برای تو وقت ندارد، اگر برایش نامفهموی و هر سری باید خودت را تکرار کنی و اثبات کنی ، اگر در مقابل تو مثل عابر بانک سرد است و فقط از پول حرف میزند و رمز عبور میخواهد و مهربان نیست، معنی اش واضح است، دوستت ندارد ...
.
مادرم هنوز پنجاه و دوساله است و هشتاد و یکی کار دارد.
.
س #‌آزاد
#‌تکرار #‌مادر #‌صبح #‌شکر

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط