|
5 سال پیش
سلام سینما
.گلشیفته فراهانی: می گویند کمی دیر به دنیا آمده ام گلشیفته فراهانی در مصاحبه جدید خود با یک سایت فرا
.
گلشیفته فراهانی: میگویند کمی دیر به دنیا آمدهام
.
#گلشیفته_فراهانی در مصاحبه جدید خود با یک سایت فرانسوی میگوید:«در خانوادهای سینماگر به دنیا آمدم. در خانوادۀ ما همه بازیگر و فیلمساز و کارگردان تئاتر و نویسنده بودند. در چنین خانوادهای زاده شدم اما سرنوشتم به همین جا ختم نشد. پیانو میزدم و وقتی چهارده ساله بودم، یکی از کارگردانهای بسیار خوب ایرانی که متعلق به نسل کیارستمی است، نقشی را به من پیشنهاد داد. او این موضوع را با خواهرم در میان گذاشت، چون پدرم مخالف بود و مطلقا نمیخواست کمترین ارتباطی با سینما داشته باشم. در تست بازیگری قبول شدم و نقش را به من دادند. آن موقع چهارده سالم بود و وقتی پدرم متوجه شد، دو ماه کامل با من صحبت نکرد. خیلی عصبانی بود. به عقیدۀ من دلیل عصبانیتاش این بود که فکر میکرد سینما شرایطِ بسیار دشوار و پردردسری دارد و مخصوصا سینمای مورد علاقۀ ما پرمشقتتر هم هست.
من ارتباط با خاک را قدری از دست دادهام. گویی درختی بسیار ریشهدار بودهام که حالا قطع شدهام و مثل گلهای ارکیده، ریشههایم در هوا رشد میکند. نمیتوانم دوباره در هیچ جای دیگر کاشته شوم و از این رو همیشه خودم را در موقعیتی «کولیوار» مییابم. همه به من میگویند کمی دیر به دنیا آمدهام و باید در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ زاده میشدم و میزیستم. مردم بارها به من میگویند: «گلشیفته، دوران و روزگار هیپیها به سر آمده و دیگر نمیتوانی آنگونه زندگی کنی». اما حقیقتا پنجاه در صدِ وجود من، دختری جنگلیست و پنجاه در صدِ من، هنرمندیست که نیاز به تماشای باله و تئاتر دارد تا بمیرد! هر دوی این بخشها واقعا هموَزن هستند و خب اگر یکی ۵۱% بود و دیگری ۴۹%، بهتر میشد! چون حداقل میدانستم میتوانم در پاریس بمانم و آپارتمانی در منطقۀ نهم داشته باشم. یعنی از زندگیای مثل بورژواهای بوهم برخوردار باشم و کمی به سبک پاریسی زندگی کنم و تعطیلات آخر هفته به سینما و تئاتر بروم و بنوشم.
.
منبع: دنیای تصویر
.
#golshiftefarahani
گلشیفته فراهانی: میگویند کمی دیر به دنیا آمدهام
.
#گلشیفته_فراهانی در مصاحبه جدید خود با یک سایت فرانسوی میگوید:«در خانوادهای سینماگر به دنیا آمدم. در خانوادۀ ما همه بازیگر و فیلمساز و کارگردان تئاتر و نویسنده بودند. در چنین خانوادهای زاده شدم اما سرنوشتم به همین جا ختم نشد. پیانو میزدم و وقتی چهارده ساله بودم، یکی از کارگردانهای بسیار خوب ایرانی که متعلق به نسل کیارستمی است، نقشی را به من پیشنهاد داد. او این موضوع را با خواهرم در میان گذاشت، چون پدرم مخالف بود و مطلقا نمیخواست کمترین ارتباطی با سینما داشته باشم. در تست بازیگری قبول شدم و نقش را به من دادند. آن موقع چهارده سالم بود و وقتی پدرم متوجه شد، دو ماه کامل با من صحبت نکرد. خیلی عصبانی بود. به عقیدۀ من دلیل عصبانیتاش این بود که فکر میکرد سینما شرایطِ بسیار دشوار و پردردسری دارد و مخصوصا سینمای مورد علاقۀ ما پرمشقتتر هم هست.
من ارتباط با خاک را قدری از دست دادهام. گویی درختی بسیار ریشهدار بودهام که حالا قطع شدهام و مثل گلهای ارکیده، ریشههایم در هوا رشد میکند. نمیتوانم دوباره در هیچ جای دیگر کاشته شوم و از این رو همیشه خودم را در موقعیتی «کولیوار» مییابم. همه به من میگویند کمی دیر به دنیا آمدهام و باید در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ زاده میشدم و میزیستم. مردم بارها به من میگویند: «گلشیفته، دوران و روزگار هیپیها به سر آمده و دیگر نمیتوانی آنگونه زندگی کنی». اما حقیقتا پنجاه در صدِ وجود من، دختری جنگلیست و پنجاه در صدِ من، هنرمندیست که نیاز به تماشای باله و تئاتر دارد تا بمیرد! هر دوی این بخشها واقعا هموَزن هستند و خب اگر یکی ۵۱% بود و دیگری ۴۹%، بهتر میشد! چون حداقل میدانستم میتوانم در پاریس بمانم و آپارتمانی در منطقۀ نهم داشته باشم. یعنی از زندگیای مثل بورژواهای بوهم برخوردار باشم و کمی به سبک پاریسی زندگی کنم و تعطیلات آخر هفته به سینما و تئاتر بروم و بنوشم.
.
منبع: دنیای تصویر
.
#golshiftefarahani
بیشتر...
تبلیغات