|
5 سال پیش
ریحانه | Reyhaneh
پدیده طلاب بدون عبا عمامه روایتی از حضور بانوان طلبه در دیدار رمضانی طلاب با رهبر انقلاب بخش
? پدیدهی #طلاب بدون عبا و عمامه
1️⃣ روایتی از حضور #بانوان_طلبه در دیدار رمضانی طلاب با رهبر انقلاب (بخش اول)
? در کوچهای که وصفش زیاد رسیده بود منتظر هماهنگی برای اذن دخول بودم... خانمهای جوان چادری تند تند قدم برمیداشتند تا به دیدار محبوب شتاب کنند. با نگرانی ساعت را چک کردم، سه و نیم بود و زمان کافی. برای وداع با گوشی همراه، استوری نرجس سادات را از نامههای دوستان همحجرهای خطاب به حضرت آقا منتشر کردم. حوالی ساعت دوازده با یک اتوبوس از #جامعة_الزهرا راه افتاده بودند و با شمارش اتوبوسهای آقایان تا هفده عدد، دلنگران شده بود از حضور کمرنگ خانمها؛ اینجا ولی از شرق و غرب و شمال و جنوب کشور حتی خارج از مرزهای جغرافیایی، سیلِ #طلبه_خانم و آقا جاری بود، سیلی که به سر میدویدند.
⏰ در اولین صف بازرسی، خانم جوانی فوری خودش را به پشت سرم رساند و جلوتر را سرک میکشید. «خانم جا هست برید جلوتر.» لبخندی زدم که هنوز خیلی مانده تا شروع دیدار. از خراسان راهی بیت شده و سر از پا نمیشناخت. دخترهای ردیف کناری غصه میخوردند که چرا از کارت ورود #عکس_یادگاری نگرفتند و کاش کارت را ازمان نمیگرفتند.
? به انتظار هماهنگی قلم و کاغذ جوری کنار درب ورودی حسینیه ایستاده بودم که اکثراً با خادمان بیت اشتباه میگرفتند. مهربانانه سلام میکردند و لبخند از لب هیچکس جدا نمیشد. شکوفههای شوق در چشمها درخشیده بود. خانم جوانی از دیار امام رضا علیه السلام با حسرت از آرزوی همراهی با پسرش در این حسینیه گفت و از دیدارهای عمومی نشان پرسید، لبیک یا خامنهای با خطی زیبا و چشمنواز کف دستش قلم خورده بود.
? حسینیه هنوز نیمهخالی و #طلاب پیشگام در حال محاسبات نیمهمهندسی بودند که چطور ستونهای مانع رؤیت ماه را در شب دوم رمضان کنار بزنند. نتیجه آن ردیف خالی مورب میانهی حسینیه بود که با افزایش جمعیت کمکم محو شد. سه دختر روبرویم از استان فارس آمد بودند: شهرهای #شیراز، سپیدان و گلهدار. میپرسم چه شد شما را انتخاب کردند برای حضور در این جلسه؟ ظاهراً نخبگان علمی و فرهنگی را گلچین کردهاند و چون هر مدرسه تنها یک سهمیه داشته در برخی مدارس اسمها به قید قرعه درآمده است. با صلوات کمی همهمهها میخوابد ولی دوباره اوج میگیرند. چند نفر از خانمها قرآنهای قفسهی ورودی حسینیه را برداشتهاند و مشغول قرائت اجزاء ابتدایی هستند. عدهای چفیه و سربندها را سروسامان میدهند و بسیاری نگاهها دوخته شده به جایگاهِ هنوز خالی.
ادامه دارد...
? نوشتهی خانم عطیه کشتکاران
مطالعه متن کامل در Khamenei.ir
? پدیدهی #طلاب بدون عبا و عمامه
1️⃣ روایتی از حضور #بانوان_طلبه در دیدار رمضانی طلاب با رهبر انقلاب (بخش اول)
? در کوچهای که وصفش زیاد رسیده بود منتظر هماهنگی برای اذن دخول بودم... خانمهای جوان چادری تند تند قدم برمیداشتند تا به دیدار محبوب شتاب کنند. با نگرانی ساعت را چک کردم، سه و نیم بود و زمان کافی. برای وداع با گوشی همراه، استوری نرجس سادات را از نامههای دوستان همحجرهای خطاب به حضرت آقا منتشر کردم. حوالی ساعت دوازده با یک اتوبوس از #جامعة_الزهرا راه افتاده بودند و با شمارش اتوبوسهای آقایان تا هفده عدد، دلنگران شده بود از حضور کمرنگ خانمها؛ اینجا ولی از شرق و غرب و شمال و جنوب کشور حتی خارج از مرزهای جغرافیایی، سیلِ #طلبه_خانم و آقا جاری بود، سیلی که به سر میدویدند.
⏰ در اولین صف بازرسی، خانم جوانی فوری خودش را به پشت سرم رساند و جلوتر را سرک میکشید. «خانم جا هست برید جلوتر.» لبخندی زدم که هنوز خیلی مانده تا شروع دیدار. از خراسان راهی بیت شده و سر از پا نمیشناخت. دخترهای ردیف کناری غصه میخوردند که چرا از کارت ورود #عکس_یادگاری نگرفتند و کاش کارت را ازمان نمیگرفتند.
? به انتظار هماهنگی قلم و کاغذ جوری کنار درب ورودی حسینیه ایستاده بودم که اکثراً با خادمان بیت اشتباه میگرفتند. مهربانانه سلام میکردند و لبخند از لب هیچکس جدا نمیشد. شکوفههای شوق در چشمها درخشیده بود. خانم جوانی از دیار امام رضا علیه السلام با حسرت از آرزوی همراهی با پسرش در این حسینیه گفت و از دیدارهای عمومی نشان پرسید، لبیک یا خامنهای با خطی زیبا و چشمنواز کف دستش قلم خورده بود.
? حسینیه هنوز نیمهخالی و #طلاب پیشگام در حال محاسبات نیمهمهندسی بودند که چطور ستونهای مانع رؤیت ماه را در شب دوم رمضان کنار بزنند. نتیجه آن ردیف خالی مورب میانهی حسینیه بود که با افزایش جمعیت کمکم محو شد. سه دختر روبرویم از استان فارس آمد بودند: شهرهای #شیراز، سپیدان و گلهدار. میپرسم چه شد شما را انتخاب کردند برای حضور در این جلسه؟ ظاهراً نخبگان علمی و فرهنگی را گلچین کردهاند و چون هر مدرسه تنها یک سهمیه داشته در برخی مدارس اسمها به قید قرعه درآمده است. با صلوات کمی همهمهها میخوابد ولی دوباره اوج میگیرند. چند نفر از خانمها قرآنهای قفسهی ورودی حسینیه را برداشتهاند و مشغول قرائت اجزاء ابتدایی هستند. عدهای چفیه و سربندها را سروسامان میدهند و بسیاری نگاهها دوخته شده به جایگاهِ هنوز خالی.
ادامه دارد...
? نوشتهی خانم عطیه کشتکاران
مطالعه متن کامل در Khamenei.ir
بیشتر...
تبلیغات