مثلا برمیگشتیم خیلی قبل تر هاااا، توووو خیلی کوچیک بودی من با توو بازی میکردم اون روزهایی گل

مثلا برمیگشتیم ب خیلی قبل تر هاااا، توووو خیلی کوچیک بودی و من با توو بازی میکردم. اون روزهایی ک گل داشتی ومن بهش دست میزدم و تووو با زبون شیرین بچه گونه ات میگفتی نه دست نزن می مُره، و من هی دلم قنج میرفت و میگفتم چی میشه؟ بازم میگفتی، و باز هم. همونقدر شیرین، همونقدر مهربون. و یا اون حرفای قشنگ و پر معنات، ک هرکس هم نشینت میشد با خودش میگفت این دختر بیست ساله چقدر درکش بالاس. مثلا کاش زمان برمیگشت به اون شب شوووووم، توو هیچ وقت نمیخوابیدی ک ما منتظر بیدار شدنت میشدیم?. خیلی سخته جای خالیت، هنوز نتونستم باور کنم. بخواب قشنگم، راحت بخوااااااب ک روی آرامش رو ببینی? کاش..‌‌. اولین پنج شنبه.

پ.ن۱: عکس برای دیروزه
پ.ن۲: عکس دوم هنوز کامل نبود و عکسا کاملا یهویی بودن.
پ.ن۳: خیلیا پرسیدین ک چه نسبتی با من دارن، دختر عموم هستن و ب علت بیماری ک داشتن لوله تنفسی(تراک) نصب کرده بودن ک شب در خواب جدا شده و فوت کردن?
#‌پ.ن۴: حلوا ها شامل، حلوا هویج، حلوا لبو، حلوا شکلاتی و خرما دست پیچ هستن