ازآدم حواس پرتی مثل من که همیشه وسایلمو گم میکنم یا جا میذارم بعید نیست اگه بگم امروز تو کمدم چیزی پیدا کردم که ساعتها هاج و واج موندم...
دلم حرف زدن میخواد
شش سال قبل موهای بلندمو بافتم قیچی گرفتم دستمو از ته موهامو کوتاه کردم لای یه لباس که خیلی دوسش داشتم پیچیدمو گذاشتم تو سبد وسایل یادگاری.
همیشه وقتی کمدمو مرتب میکردم به سبد یادگاریها دست نمیزدم شهامت مرور خاطرات رو نداشتم.امروز تو وسایلم دنبال چیز باارزشی بودم که باخواهرم خاطره مشترک داشته باشیم که همونو قبل ازدواجش بهش هدیه بدم درسبد رو باز کردم....انگار به همون سرعت که شش سال قبل فکرم از کار افتاد و تصمیم عجیب کوتاه کردن موهامو گرفتم به همون سرعت هم فراموشش کردم....دوباره اونروز رو مرور کردم موهای بافته شدمو برداشتم تو باغچه یه چاله کندم و خاکش کردم....تو زندگیمون گاهی لحظاتی هست که اگه کسی میبود باهاش حرف میزدیم یا درد دل میکردیم خیلی از خاطرات تلخ رقم نمیخورد یا از شدت غممون کم میشد.
هیچ اتفاق دیگه ای قرار نیست بیفته اما آدمیه دیگه گاهی دلش میخواد با کسی درد دل کنه.
اگه حس میکنید نیاز به حرف زدن دارید تو همین پست کامنت بذارید همه میخونیم همه میشنویم.
همه رو دوس دارم??
#‌درد_دل#‌درددل#‌درد#‌دردی#‌درد_مشترک#‌مو#‌مو_کوتاه#‌مو_بلند#‌مو_مشکی#‌مو_#‌خاطره#‌خاطره_بازی#‌خاطره_ها#‌خاطره_انگیز#‌خاطرها#‌خاطره_بازی#‌خاطره_باز#‌زندگی#‌زندگی_زیباست#‌زنده#‌زندگیم#‌زندگی_کن#‌زندگی_زیباست_اگر_زیبا_زندگی_کنیم